reza99

خدمات مشاوره خانواده و روانشناسي

چرا بايد ريشه هاي مشكلات هيجاني خود را پيدا كنيم؟

۲۳ بازديد
قبل از اينكه دست به حذف، تغيير و كنترل چيزهايي در بيرون بزنيد تا ناراحتي هاي هيجاني خود را رفع كنيد؛ ابتدا بايستي روي ريشه مشكلات هيجاني خود كار كنيد. زيرا بسياري از مشكلات هيجاني شما از عدم پذيرش احساسات ناخوشايند، اجتناب از واقعيت‌ها و داشتن افكار و باورهاي غيرعقلاني در اين موارد است.

شما ممكن است وقتي هيجانات منفي طولاني مدت و شديدي داريد؛ با روشهايي مثل سفر كردن، خريد رفتن، كار زياد، خوش بيني غيرواقع بينانه و... بطور موقتي از آن رنج رواني دور شويد يا اينكه با روشهاي ناسالم‌تر مثل مصرف الكل، مواد مخدر، قرص و... از روبرو شدن با واقعيت‌هاي رنج‌آور اجتناب كنيد؛ اما مشكلات هيجاني شما مثل افسردگي، اضطراب مفرط، عصبانيت و... ادامه خواهند داشت.

هر چقدر به خود دستور بدهيد خوب باش و حس خوب داشته باش و هر چقدر به خودتان دروغ بگوييد؛ نمي‌توانيد از شر مشكلات هيجاني خود كه ريشه در خودتان دارد خلاص شويد. شما استنباط مي‌كنيد كه اگر من كار X را انجام دهم يا در موقعيت X قرار بگيرم؛ پس دچار احساس Y مي‌شوم و اثرات Z را براي من به همراه خواهد داشت!سوالات قبل ازدواج 

مثلا فردي كه هراس از نتيجه امتحان دارد سر جلسه شركت نمي‌كند و يا فردي كه ضعف عزت نفس دارد از ارتباط با ديگران دوري مي‌كند. اما اتفاقا اجتناب از هر فكر و واقعيتي، آن را تقويت و مي‌كند و هر چه تلاش كنيد بيشتر به چيزي فكر نكنيد؛ بيشتر به آن فكر مي‌كنيد!

تلاش براي احساس بد نداشتن، براي اينكه از عواقب و مشكلات احتمالي جلوگيري كنيد؛ اتفاقا زمان حال شما را بيشتر به آن عواقب و مشكلات، گره مي‌زند! برخي افراد، با اين باور كه در هر شرايط، احساس خوب داشته باش، يا فكر مثبت كن تا جذب كني؛ بيشتر اجتناب از رنج‌ها و تجربه‌ها را تقويت مي‌كنند!

آنها ادعا مي‌كنند انسان سالم، استرس، افسردگي، خاطرات آسيب زا و... ندارد و نبايد داشته باشد كه نتيجه‌ي آن مي‌شود توهم، خوش خيالي، تقليد از زندگي‌هاي به اصطلاح لاكچري، مصرف الكل و مواد مخدر، روابط جنسي بي‌تعهد و... هر چه با نشانه‌هاي مشكلات هيجاني خود مبارزه كنيد تا زماني كه به ريشه هاي پيدايش آنها نپردازيد؛ آنها رفع نمي‌شوند.

اما اگر باور شما اين باشد كه من مسئول احساساتم هستم؛بيشتر مي‌توانيد روي احساسات منفي خود تسلط داشته و آنها را بپذيريد؛ اين پذيرش باعث مي‌شود به جاي انكار يا فرار از احساسات منفي، وجود آنها را در خودتان تصديق كنيد. بعد از پذيرش احساسات منفي و ناراحتي هاي هيجاني، بهتر مي‌توانيد اقدامي عملي و‌ مسئولانه در مورد تغيير افكار، باورها و حل مشكلات عملي خود انجام دهيد.

روش برخورد با هيجانات منفي

۲۴ بازديد

ما در برابر هيجانات منفي ممكن است با چند روش مقابله كنيم. البته هيجانات مثبت غيرقابل كنترل نيز مي‌توانند به ما آسيب بزنند!

يك روش كه قبل يا هنگام بروز هيجان انجام مي‌شود اين است كه خود را آگاهانه و بر اساس شرايط، از عامل هيجان‌زا دور نگه داريم؛ مثلا در موقعيت‌هاي پراسترس يا در روابط غيرقابل كنترل كه مجبور نيستيم باشيم قرار نگيريم يا موادي كه مي‌دانيم هيجانات ما را از كنترل خارج مي‌كنند مصرف نكنيم!

يا براي حفاظت از جان خود، در شرايط پرخطر قرار نگيريم يا خوراكي‌هاي پركالري را در منزل نگه نداريم و... اين اجتناب‌ها چون موقعيتي و مقطعي هستند؛ ممكن است در مواقعي اثربخش باشند.

روشي ديگر اين است كه باورها و قضاوت‌هايي از خود كه عامل هيجاناتمان هستند را بررسي و افكار خطاي خود را پيدا كنيم. مثلا اين ديدگاه كه من نبايد دچار موقعيت چالش برانگيز شوم يا اينكه من اگر در موقعيتي رنج‌آور قرار گرفتم؛ اصلا نمي‌توانم آن را تحمل كنم يا من تحمل شكست يا ناكامي را ندارم

يا اگر فلان اتفاق بيفتد يا اگر كسي من را دوست نداشته باشد و يا اگر از فلاني جدا شوم؛ فاجعه است و... مسلماً من ديدگاهي دارم و در خود مي‌پرورانم كه خود موجب هيجانات منفي در من مي‌شود!

اما روشي ديگر هم وجود دارد كه افراد بعد از بروز هيجانات انجام مي‌دهند. مثلا سركوب هيجان يا اجتناب ذهني از هيجان، توهم و خوش خيالي، رويا پروري، اميدواري كاذب، پرت كردن حواس، پرداختن به فعاليتهاي انرژيبخش، آرام سازي خود و غيرهسوالات قبل ازدواج 

برخي روشها نه تنها هيجانات شما را فروكش نمي‌دهند بلكه باعث مي‌شوند بيشتر به هيجانات خود دامن بزنيد. مخصوصاً روش‌هايي كه شما را به سمت اجتناب از تجربه افكار و احساسات منفي مي‌كشانند. چون شما را مجبور مي‌كنند كه فكر كنيد به چيزي فكر نكنيد! تلاش براي حذف فكر يا جايگزيني آن با فكر ديگر، بيشتر به فكر منفي شما دامن مي‌زند.

اما اگر شما به مرور روي وجه بالغ و آگاه خود كار كنيد و موقعيتهايي كه باعث برانگيختن هيجاناتتان مي‌شود را دوباره ارزيابي كنيد و افكار خود را مورد بررسي قرار دهيد و اگر انتظارات مثبتي از توانايي خود در مقابله با شرايط استرس‌زا داشته باشيد؛ بهتر مي‌توانيد با آن مقابله سالم داشته باشيد.

 
 

بنظرم مسئوليت پذيري يعني اينكه درسته كه اين مشكل (ممكنه) توسط ديگران در من و زندگيم ايجاد شده اما حالا در زندگي من وجود داره و ديگران هم توانايي اينو ندارن كه برام حلش كنند (نه اينكه الزاما نخوان كمكمون كنن يا مارو دوست ندارن)... پس بجاي سرزنش اونها و ادامه دادن اون مشكلات، چون ارزشمندم و لايق زندگي بهتر و روابط بهتر پس ميرم و حلشون ميكنم تا در ادامه ي زندگيم چيزهاي بهتري رو تجربه كنم????????????

كتاب مديريت اضطراب و هيجانات و افسردگي

۲۳ بازديد

وقتي اتفاق ناگواري مي‌افتد يا در موقعيتي منفي قرار مي‌گيريد؛ افكار خطا و باورهاي منفي شما به سرعت فعال مي‌شوند و اين افكار و باورهاي شماست كه منجر به احساسات و هيجانات منفي شما مي‌شوند؛ نه آن اتفاق و موقعيت منفي. اما ممكن است نسبت به آنها ناآگاه باشيد!

در اين چرخه‌ي موقعيت و اتفاق - فكر و باور - احساس و هيجان، چه عواملي را مي‌توانيد كنترل كنيد يا چه عواملي در كنترل شماست؟

ممكن است برخي موقعيت‌ها يا اتفاقات، تحت كنترل شما باشند مثلا مي‌توانيد وارد رابطه‌‌ ناپايداري نشويد كه مي‌دانيد بيشتر به شما احساس ناامني و رهاشدگي خواهد داد يا از تشنج و درگيري با افراد ناسالم خودتان را دور نگه ‌داريد.

اما برخي موقعيت‌ها و اتفاقات هستند كه هم در كنترل شما نيستند يا كامل در كنترل شما نيستند و هم اينكه مي‌بايستي با آنها روبرو شويد و نمي‌توانيد و نبايستي از آنها بگريزيد.

مثلا وقتي كه لازم است در مصاحبه‌اي شركت كنيد؛ وقتي كه بايد براي جمعي صحبت كنيد؛ وقتي كسي به شما توهين كرده است و يا در تلاشي شكست خورده‌ايد؛ وقتي كه در آستانه جدايي از يك رابطه ناسالم قرار داريد‌

اما شما در اين وضعيت‌ها مي‌توانيد افكار و باورهاي خود را منطقي و عقلاني‌تر كنيد تا دچار هيجانات منفي نشويد يا حداقل هيجانات منفي كمتر و موقت‌تري را تجربه كنيد تا به دنبال آن رفتار سالم‌تري از شما بروز داده ‌شود.

در نهايت با كمي اضطراب، در مصاحبه شركت مي‌كنيد و براي جمع صحبت مي‌كنيد؛ قاطعانه و محترمانه با آن توهين برخورد مي‌كنيد و از شكست خود درس مي‌گيريد و بدون ترس و وابستگي يا با كمترين رنج و آسيب، خودتان را با جدايي سازگار مي‌كنيد.سوالات قبل ازدواج 

اما اگر باور داشته باشيد كه آن موقعيت‌ها و اتفاقات ناگوار، مستقيماً علت هيجانات منفي من شده‌اند؛ متوجه افكار و باورهاي واسطه نمي‌شويد و مسئوليت احساسات خود را نمي‌پذيريد. اتفاقات و موقعيت‌ها بر ما تاثير دارند اما افكار و باورهاي ما تاثير بيشتري بر احساسات و هيجانات ما دارند و در واقع علت آنها هستند.

افرادي كه عقلاني زندگي مي‌كنند و درست انديش هستند؛ افكارشان را بيشتر علت اصلي احساسات خود مي‌دانند؛ آنها سالم‌تر زندگي مي‌كنند و كمتر به هر دليلي ناراحت مي‌شوند. البته زيستن آگاهانه و عقلاني، به معناي حذف يا انكار احساس و عاطفه نيست و اين دو هم در مقابل هم نيستند.

اما نادرست انديشان و كساني كه رفتارهاي هيجاني و غيرعقلاني دارند بيشتر تحت كنترل احساسات خود هستند و ثبات عاطفي و هيجاني نيز ندارند. آنها ديگران را مقصر احساسات خود مي‌دانند.

منبع: مشاوره خانواده

جدايي از يك فرد طرد شدگي نيست؟

۱۶ بازديد
 
وقتي كه غم و ناراحتي، زياد از حد مي‌شود مكانيزم‌هاي دفاعي ما به كار مي‌افتند تا احساس درد كمتري كنيم.‌ پس ممكن است باعث شود واقعيت را ناديده بگيريم يا انكار كنيم! اين انكار وقتي در جدايي از يك رابطه قرار داريم نيز سراغ ما مي‌آيد و اگر آن رابطه، واقعاً آسيب‌زا باشد ممكن است باعث شود واقعيت‌هاي بد رابطه را نبينيم و فقط از تك لحظات خوش رابطه در ذهنمان عكس بگيريم و همين تصاوير اغراق شده، ممكن است ما را دوباره به آن رابطه بر‌گرداند!

اين در حالي است كه تا وقتي رنجي را احساس مي‌كنيم و در خودآگاه ماست؛ مي‌توانيم در كاهش و كنترل آن بكوشيم اما با انكار، اجتناب و ناديده‌انگاري، اتفاقا صدمات آن درد و رنج، بيشتر و از كنترل ما خارج مي‌شود!

ما نمي‌توانيم براي هميشه از احساسات منفي خود فرار كنيم يا بر آنها سرپوش بگذاريم. اين كار، تبعات فراواني براي ما دارد. باعث مي‌شود با واقعيت، آنطور كه هست روبرو نشويم و‌ كسي كه نتواند تمام جوانب واقعيت را ببيند؛ نمي‌تواند خود را با آن سازگار كند و عقلاني و واقع‌بينانه رفتار كند. در نهايت، اوضاع نه تنها تغيير نمي‌كند؛ بلكه بدتر هم مي‌شود! مثلا براي اينكه احساس طردشدگي نكنيد؛ به فلان رابطه مي‌چسبيد!

اگر احساس بد خود را نپذيريد؛ به معني اين است كه اصل وجود آن را به رسميت نمي‌شناسيد اما آن احساس در شما وجود دارد و همين انكار، شما را در برابر همان احساس بد، از پا در مي‌آورد! پذيرش احساس از روي ضعف نيست؛ بلكه از روي قدرت اختيار است. پس به معناي تسليم و ميخكوب شدن در برابر احساسات بد نيست. پذيرش، شما را بر احساساتتان مسلط مي‌كند.سوالات قبل ازدواج 

پاسخ بسياري از سوالات و ابهامات، درون شما وجود دارد و از درون همين افكار و باورهايي كه به آنها دو دستي چسبيده‌ايد؛ مي‌توانيد به ريشه احساساتتان برسيد! پس هيچكس نمي‌تواند در شما احساس طردشدگي ايجاد كند؛ مگر اينكه خودتان اين باور را داشته باشيد كه با رفتن يك نفر از رابطه يا عدم تمايل او به رابطه، من طرد مي‌شوم! ترس از طرد شدگي، ترسي طبيعي نيست؛ آن را از والدين خود در كودكي آموخته‌ايد!

كافي است جهت بادبان افكار و باورهايتان را تغيير دهيد؛ احساساتتان نيز تغيير مي‌كنند! شما در ذهنتان باورهايي داريد كه اگر من پذيرفته نشوم يا به هر دليلي، حتي يك آدم نامناسب را از دست بدهم؛ به اين معني است كه من طرد شده‌ام يا ارزشمند نيستم و اين باور طردشدگي، به شما هيجانات منفي شديدي مي‌دهد!

دلبستگي نا ايمن چگونه شكل ميگيرد؟

۱۸ بازديد

اگر در مراحل اوليه كودكي، از طرف والدين و نزديكان، به شما احساس امنيت‌ و اعتماد بخشيده نشود؛‌ احساس ناامني و اضطراب شديد مي‌كنيد و دلبستگي ناايمن خواهيد داشت؛ آن هم در جهاني كه براي شما اضطراب آور بوده است!

پس احساساتي مثل ترس و اضطراب، خشم و عشق، با باورهايي مخرب هميشه با شماست! باورهايي مثل: من بي‌ارزش هستم يا من لايق محبت ديگران نيستم يا اينكه ديگران مورد اعتماد نيستند و ممكن است به من آسيب بزنند در شما شكل مي‌گيرد.

مجموع اين اثرات هيجاني و شناختي و... به شما طرحواره‌‌هاي ناسازگاري مي‌دهد كه بر اساس آن خودتان و ديگران را قضاوت مي‌كنيد.

اگر در دوران كودكي، ترس و ناامني بيش از حد را تجربه كرده باشيد؛ ممكن است هميشه لايه‌هايي از دفاع و حمله، اطراف خود بسازيد و از خود به شدت مراقبت كنيد تا آسيبي نبينيد!

در بزرگسالي، بخاطر آسيب‌هاي كودكي، نياز شديد به امنيت و ميل شديدي به رابطه با ديگران و گرفتن عشق داريد

اما بخاطر آن لايه‌هاي دفاعي، از جدايي يا آسيب‌هاي رابطه مي‌ترسيد كه اين خود مانع شما مي‌شود كه بدون ترس به ديگران نزديك شويد و صميميت و امنيت را در رابطه تجربه كنيد!

هم عشق زياد مي‌خواهيد؛ هم مي‌ترسيد به شما داده نشود يا قطع شود يا شاكي هستيد كه چرا اينقدر كم است! احساسات متناقض ترس، خشم و عشق..! كه ممكن است حتي اصلا قيد هر رابطه‌اي را بزنيد!

هر نقشي كه در كودكي به شما القاء شود‌ و به هر تعريفي از خودتان برسيد؛ در بزرگسالي با همان زندگي مي‌كنيد! رابطه برقرار مي‌كنيد؛ عاشق مي‌شويد؛ ازدواج مي‌كنيد؛ جدا مي‌شويد؛ شغل انتخاب مي‌كنيد و... مگر اينكه با آگاهي و درمان.سوالات قبل ازدواج 

 
واقعا براي ورود به يه سري روابط ويه آدم هايي بايدبخش خودآگاهت رو فعال كني و آگاهانه بيانديشي و خردورزي خرج كني مثلا افرادي كه دچارتله ي محروميت هجاني باشن اگر روابط گذشته شون مخرب بوده بعدآگاه شدن كه برتله شون كنترل و تعادل پيداكردن بايداجتناب كنن نه از روي استيصال يا جنگ و فراربراي مقابله باتله بلكه ازسرخوداگاهي مثلا بايد از افراد دو رازدسترس كه سردبي عاطفه و مغرور هستن و توي رابطه صادق نيستن ونقاب ميزنن بشدت بايد دوري كرد رابطه ازسمت دو نفر نيازبه عشق همدلي حمايت رشد مهرورزي ودلبستگي ايمن داره رابطه ازسمت دوطرف نيازبه جلب اعتماد همديگه داره و بايد هدفمند و ايمن باشه.
 
اميدوارم يه همسر متخصص مثبت گرايي و پايه براي لذت بردن وخلق كردن موفقيت ومقتدر باشيم و به زودي نيمه گمشده ي خودمو پيدا كنم به نظرم همه ما بايد با هدفمند بودن و تلاش مستمر عزت نفس فردي واجتماعي مون رو بالا ‌وبالاتر ببريم چون از همين جامعه هنرمند ومسئول ودرمانگر وكارگزار ومعمار رشد ميكنن و خراب بودنشون وحال بسيار بسيار بده جامعه مبين نقاط بهبود فراواني هستش كه كاملن قابل حل و رفع نمودنه.
 

چرا از احساسات خود فرار ميكنيم؟

۲۲ بازديد

تا زماني كه ما به مرحله پذيرش نرسيده باشيم نمي توانيم چيزي را تغيير دهيم تا زماني كه نقص ها و ضعف هاي خود را فرافكني ميكنيم، نمي توانيم زندگي واقعي، راستين و جذابي داشته باشيم..و اگر ضعف ها خود را انكار كنيم به سايه مون تبديل ميشه خودمون رو نمي پذيريم. به خودمون عشق نمي ورزيم و تمام زندگي ما نابود خواهد شد.
 

باشگاه مي‌رويد چون دوست نداريد از رقابت با دوستان خوش اندامتان عقب بيفتيد! پارتنر پيدا مي‌كنيد چون پيش ديگران مي‌خواهيد خواستني جلوه كنيد!

ازدواج مي‌كنيد چون از احساس تنهايي مي‌ترسيد! دنبال لاغري به هر روشي هستيد چون مي‌خواهيد از احساس خودبيزاري فرار كنيد!

هر روز به پارتي مي‌رويد؛ الكل، مواد مخدر، روابط جنسي و... كه حال درونتان خوب شود! كار خير انجام مي‌دهيد تا از احساس گناه خود فرار كنيد! براي خشنود كردن ديگران هر كاري انجام مي‌دهيد تا شما را خوب بدانند!

تا دير وقت و زياد كار مي‌كنيد تا متوجه مسائل رنج‌آور خود نباشيد! زياد سفر يا مهماني مي‌رويد يا طلاق مي‌گيريد تا از احساس افسردگي رها شويد! به نظر مي‌رسد هر بار كارهايي انجام مي‌دهيد تا از چيزي فرار كنيد يا چيزي را انكار كنيد!

اگر كارها را تنها براي فرار از افكار و احساسات بد انجام مي‌دهيد؛ آن كارها هر چقدر خوب باشند به شما احساس خشنودي نمي‌دهند! پس علاوه بر عمل شما، انگيزه‌ شما نيز در احساس رضايت و خشنودي شما نقش دارد.

شما نمي‌توانيد در حالي كه از مسئله‌اي مي‌ترسيد يا از آن فرار مي‌كنيد و يا آن را انكار مي‌كنيد؛ احساس خشنودي از انجام كارهاي لذتبخش ديگري داشته باشيد! به همين دليل افرادي هستند كه به ظاهر همه چيز دارند اما ممكن است احساس شادماني دروني نداشته باشند!

افكار و احساسات منفي خود را بنويسيد و ببينيد زندگي و اعمال شما در جهت انكار و فرار يا حتي جنگ با آنهاست يا در جهت پذيرش آنهاست. ممكن است بگوييد اينها منفي هستند چرا بايد آنها را بپذيريم!؟

مي‌پذيريد؛ چون وجود دارند و چون در هر آدمي ممكن است افكار و احساسات منفي در شرايط و موقعيت‌هايي وجود داشته باشد؛ قابل اجتناب يا قابل انكار نيستند اما تا آنها را نپذيريد نمي‌توانيد به درست بودن يا غلط بودن، كارا بودن يا عدم كارايي آنها برسيد.

مهم اين است آگاه باشيد فرار و انكار دارد به شما چه آسيب‌هايي مي‌زند؟ چه هزينه‌هايي براي شما به همراه داشته است و چگونه شما را از اهداف و ارزشهايتان دور ساخته است‌؟

خيلي اوقات حتي اين فرارها و انكارها خودآگاهانه نيست و آگاهي نسبت به آنها موجب بر ملاشدن و توقف آنها مي‌شود. با خودتان روبرو شويد و خود را با تمام آنچه هستيد بپذيريد! منبع : مشاوره آنلاين خانواده رايگان

چرا بايد احساسات متناقض خود را بپذيريم؟

۲۲ بازديد
 
خوب گفتنش آسونه اين كه چه جوري بپذيريم و حساسيت نشون نديم ديگه مهمه چون معمولا اين احساسات به واسطه گذشته و كودكي درما نهادينه شده و حرفش آسونه ،تغييرش زمان بر و سخت است.


همه ما به عنوان انسان، پيچيدگي‌ها و تناقض‌هايي داريم و نيز احساسات و حالات نفساني مختلفي را تجربه مي‌كنيم.

اما مهم اين است اين تناقضات و احساسات متنوع را، جدا از اينكه بد يا ناخوشايند، درست يا غلط هستند؛ بدون قيد و شرط در خود بپذيريم.

بپذيريم كه تجربه‌هاي دردناكي در كودكي داشته‌ايم كه انكار و فراموش شده‌ و احساساتي كه سركوب شده‌اند.

اگر اكنون نيز اينها را در مسير درمان خود نپذيريم و پس بزنيم؛ همچنان از شخصيت حقيقي خود دور خواهيم بود!

بپذيريم كه احساساتي مثل خشم، گناه، خجالت، حقارت، حسادت و... را تجربه كرده‌ايم و احساسات متناقضي داشته‌ايم! هم خشم داشته‌ايم هم عشق! هم ترس داشته‌ايم هم كشش!

بپذيريم كه تعارضات و بخش‌هاي پنهاني در ما وجود داشته است كه وجود آنها را توجيه يا انكار كرده‌ايم!

بپذيريم كه در جاهايي، خودمان نبوده‌ايم و از خود واقعي‌مان اجتناب كرده‌ايم! چيزهايي را در خود سانسور كرده‌ايم و افكار متناقضي داشته‌ايم!

اگر هنوز بخشي از خود را پنهان مي‌كنيد يا از آن مي‌ترسيد و فرار مي‌كنيد؛ نمي‌توانيد تمام خويشتن را تحقق ببخشيد! احساسات و رفتارهاي شما اصالت نخواهند داشت و با خودتان در صلح و سازگاري نخواهيد بود!

تا وقتي تحمل ابهام و تناقض را در خود نداريد؛ نمي‌توانيد به حقيقتي كه در اعماق شماست برسيد‌ و‌ به نداي درونتان، گوش بسپاريد!

وقتي هم در مسير طبيعي زندگي يا طي درمان، با واقعيتي در مورد خودتان روبرو مي‌شويد؛ به شدت آن را پس مي‌زنيد خشم، اشك، گناه، انكار و... مي‌گوييد من؟! اينها در من است؟! من اينها هستم؟! هرگز! امكان ندارد!

مثل آدمهايي كه براي اينكه احساسات جنسي را در خود سركوب كنند؛ سالهاست كه با احساس گناه زندگي مي‌كنند!

افراد خودساخته و خودشكوفا، با واقعيت‌ها كلنجار نمي‌روند و همه چيز را مي‌پذيرند كه خوب يا بد، درست يا غلط در آنها وجود دارد!

احساسات و هيجانات، تمايلات و نيازها، افكار و عقايد، واكنش‌هاي ذهني و جسمي، لذت‌ها و رنج‌ها، ترس‌ها و كشش‌ها را همانطور كه هستند در خود مي‌پذيرند.

در پذيرش واقعي، قضاوت وجود ندارد؛ توجه و مشاهده در لحظه حال وجود دارد. پذيرش كامل واقعيت دروني و آنچه در شما وجود دارد؛ مقدمه و لازمه پذيرش واقعيت‌هاي بيروني مي‌شود.مشاور خوب براي ازدواج

ذهن ؛ به طور خود كار ؛ افكار و احساسات را سركوب ميكند ؛ و همين مكانيزم باعث بوجود آمدن دوپارگي در روان ميشود ؛ هر حس و فكري كه به ذهن ميآيد ريشه در تجربه اي در كودكي دارد ؛ و بهر حال بعنوان بخشي از ما وجود دارد ؛ ديدن و‌ مشاهده و پذيرفتن اينكه افكار و احساسات منفي و ناخوشايندي هم در ما وجود دارد ؛ هيچ لطمه اي به ما نمي‌زند ؛ اما ذهن آنها را تهديد به حساب ميآورد و سريعا سركوب ميكند ؛ اما آنها وجود دارند و طبق قانون بقا بايد به رسميت شناخته شوند و الا تلاش بيشتري در نشان دادن خود به ما خواهند كرد ؛ زمانيكه مي‌پذيريم صفات و احساسات و افكار منفي يا ناخوش آيند در ما هم مثل تمامي انسان ها وجود دارد ؛ تماميت و يكپارچگي خود را بدست مي‌آوريم ؛ و ديگر جنگ بين ذهن و افكار و احساسات تمام شده و انرژي براي نفي كردن بخشي از وجودمان هدر نمي‌دهيم ؛ درست مانند زماني كه براي اتمام بحث با فردي سكوت ميكنيم و مي‌پذيريم كه نظر متفاوتي داريم اما لزومي ندارد ديدگاه طرف مقابل را با ادامه بحث سركوب كنيم. منبع: روانشناسي امروزي

چرا بايد احساسات متناقض خود را بپذيريم؟

۲۵ بازديد
 
خوب گفتنش آسونه اين كه چه جوري بپذيريم و حساسيت نشون نديم ديگه مهمه چون معمولا اين احساسات به واسطه گذشته و كودكي درما نهادينه شده و حرفش آسونه ،تغييرش زمان بر و سخت است.


همه ما به عنوان انسان، پيچيدگي‌ها و تناقض‌هايي داريم و نيز احساسات و حالات نفساني مختلفي را تجربه مي‌كنيم.

اما مهم اين است اين تناقضات و احساسات متنوع را، جدا از اينكه بد يا ناخوشايند، درست يا غلط هستند؛ بدون قيد و شرط در خود بپذيريم.

بپذيريم كه تجربه‌هاي دردناكي در كودكي داشته‌ايم كه انكار و فراموش شده‌ و احساساتي كه سركوب شده‌اند.

اگر اكنون نيز اينها را در مسير درمان خود نپذيريم و پس بزنيم؛ همچنان از شخصيت حقيقي خود دور خواهيم بود!

بپذيريم كه احساساتي مثل خشم، گناه، خجالت، حقارت، حسادت و... را تجربه كرده‌ايم و احساسات متناقضي داشته‌ايم! هم خشم داشته‌ايم هم عشق! هم ترس داشته‌ايم هم كشش!

بپذيريم كه تعارضات و بخش‌هاي پنهاني در ما وجود داشته است كه وجود آنها را توجيه يا انكار كرده‌ايم!

بپذيريم كه در جاهايي، خودمان نبوده‌ايم و از خود واقعي‌مان اجتناب كرده‌ايم! چيزهايي را در خود سانسور كرده‌ايم و افكار متناقضي داشته‌ايم!

اگر هنوز بخشي از خود را پنهان مي‌كنيد يا از آن مي‌ترسيد و فرار مي‌كنيد؛ نمي‌توانيد تمام خويشتن را تحقق ببخشيد! احساسات و رفتارهاي شما اصالت نخواهند داشت و با خودتان در صلح و سازگاري نخواهيد بود!

تا وقتي تحمل ابهام و تناقض را در خود نداريد؛ نمي‌توانيد به حقيقتي كه در اعماق شماست برسيد‌ و‌ به نداي درونتان، گوش بسپاريد!

وقتي هم در مسير طبيعي زندگي يا طي درمان، با واقعيتي در مورد خودتان روبرو مي‌شويد؛ به شدت آن را پس مي‌زنيد خشم، اشك، گناه، انكار و... مي‌گوييد من؟! اينها در من است؟! من اينها هستم؟! هرگز! امكان ندارد!

مثل آدمهايي كه براي اينكه احساسات جنسي را در خود سركوب كنند؛ سالهاست كه با احساس گناه زندگي مي‌كنند!

افراد خودساخته و خودشكوفا، با واقعيت‌ها كلنجار نمي‌روند و همه چيز را مي‌پذيرند كه خوب يا بد، درست يا غلط در آنها وجود دارد!

احساسات و هيجانات، تمايلات و نيازها، افكار و عقايد، واكنش‌هاي ذهني و جسمي، لذت‌ها و رنج‌ها، ترس‌ها و كشش‌ها را همانطور كه هستند در خود مي‌پذيرند.

در پذيرش واقعي، قضاوت وجود ندارد؛ توجه و مشاهده در لحظه حال وجود دارد. پذيرش كامل واقعيت دروني و آنچه در شما وجود دارد؛ مقدمه و لازمه پذيرش واقعيت‌هاي بيروني مي‌شود.مشاور خوب براي ازدواج

ذهن ؛ به طور خود كار ؛ افكار و احساسات را سركوب ميكند ؛ و همين مكانيزم باعث بوجود آمدن دوپارگي در روان ميشود ؛ هر حس و فكري كه به ذهن ميآيد ريشه در تجربه اي در كودكي دارد ؛ و بهر حال بعنوان بخشي از ما وجود دارد ؛ ديدن و‌ مشاهده و پذيرفتن اينكه افكار و احساسات منفي و ناخوشايندي هم در ما وجود دارد ؛ هيچ لطمه اي به ما نمي‌زند ؛ اما ذهن آنها را تهديد به حساب ميآورد و سريعا سركوب ميكند ؛ اما آنها وجود دارند و طبق قانون بقا بايد به رسميت شناخته شوند و الا تلاش بيشتري در نشان دادن خود به ما خواهند كرد ؛ زمانيكه مي‌پذيريم صفات و احساسات و افكار منفي يا ناخوش آيند در ما هم مثل تمامي انسان ها وجود دارد ؛ تماميت و يكپارچگي خود را بدست مي‌آوريم ؛ و ديگر جنگ بين ذهن و افكار و احساسات تمام شده و انرژي براي نفي كردن بخشي از وجودمان هدر نمي‌دهيم ؛ درست مانند زماني كه براي اتمام بحث با فردي سكوت ميكنيم و مي‌پذيريم كه نظر متفاوتي داريم اما لزومي ندارد ديدگاه طرف مقابل را با ادامه بحث سركوب كنيم. منبع: روانشناسي امروزي

آيا پيش‌بيني احساسي ما درست از آب در ميايد؟

۲۳ بازديد

وقتي پيش‌بيني كنيد كه اگر من دچار رنج شوم نمي‌توانم اصلا تحمل كنم! وقتي پيش‌بيني ‌كنيد كه من اگر جدا شوم از تنهايي افسرده مي‌شوم!

وقتي پيش‌بيني كنيد كه من بدون او حتما مي‌ميرم! به شما هيجانات منفي دست مي‌دهد كه باعث مي‌شود با واقعيت آنطوري كه بايد روبرو نشده و از پا در بياييد! پيش‌بيني‌هاي هيجاني شما برگرفته از قضاوت‌هاي يكسويه از واقعيت است!

مطالعه روانشناسي تاريخچه رفتار انسانها در برابر حوادث ناگوار، نشان مي‌دهد كه آدمي مي‌تواند دست كم هر رنج، ناكامي و شكستي را تاب بياورد و خود را با آن سازگار كند.

به شرطي كه پيش‌بيني‌هاي هيجاني منفي نداشته و برداشت غلطي از واقعيت نداشته باشد و توانايي خودش را در انطباق با شرايط مختلف دست كم نگرفته باشد!

آيا تمام پيش‌بيني‌هاي هيجاني منفي، نادرست هستند!؟ اصولاً پيش‌بيني‌ها و پيش‌گويي‌هاي ذهني، چون يكسويه و مبتني بر حدس و گمان هستند ممكن است بر اساس واقعيت و افكار واقع‌بينانه نباشند حتي اگر مثبت باشند!

مثلا شما افسردگي داريد اما پيش‌بيني مي‌كنيد كه اگر طلاق بگيرم يا از اين كشور بروم حتما شاد و خوشبخت خواهم بود! ممكن است موقتي حس خوبي كسب كنيد اما اينكه چقدر اين حس شما واقعي، دروني و پايدار است مهم است.

آگاه باشيد‌ كه پيش‌بيني‌هاي هيجاني شما بر چه اساس و منطقي استوار شده‌اند ‏و‌ در چه احساساتي استدلال مي‌كنيد؟

مثلا الان اگر احساس بدي داريد به اين معني نيست كه حتما مسيرتان نادرست است! چون ممكن است به تازگي از يك رابطه مخرب جدا شده‌ايد ‏و الان احساس تنهايي مي‌كنيد اما شما به اين رنج تنهايي ‏براي رشد احتياج داريد. ‌اين رنج را بپذيريد

از طرفي ممكن است الان چون يك رابطه جنسي بي‌مرز ‏در يك رابطه بي‌تعهد داشته‌ايد ‏احساس خوبي كنيد اما به معني اين نيست ‏كه رابطه‌ و مسيري كه در آن هستيد حتما رابطه و مسير خوبي است!

پس مشكل از جايي شروع مي‌شود كه تنها بر اساس احساسات خود استدلال يا پيش‌بيني مي‌كنيد و يا اينكه مي‌خواهيد به هر قيمتي كه شده از رنج، فرار كنيد!

بسياري براي اينكه فقط رنج تنهايي را حذف كنند از روابط مخرب بيرون نمي‌آيند! آنها رنج تنهايي را فاجعه‌بارتر‌ از بودن در يك رابطه مخرب مي‌دانند!

اگر استدلال منطقي و واقع‌بينانه شما مي‌گويد كه در مسير درستي هستيد رنج را بايد بپذيريد. اگر دنبال حذف رنج و يك تغيير بي دردسريد سر از فالگيري، دعانويسي و توهم در مي‌آوريد!

آن وقت يك نفر پيدا مي‌شود با مواد مخدر، الكل و چند قرص، شما را بي‌هوش و بي‌حواس مي‌كند يا وارد يك رابطه مخرب جنسي مي‌كند تا متوجه واقعيت نشويد!

 
اگر باهاش صحبت كني، ميگه: من؟؟؟ طلاق؟؟؟ برو عمو
براي همين نه قبل از ازدواج احتمال ميده كه انتخابش اشتباه باشه
نه بعد از ازدواج به فكرش ميرسه كه شايد حرفام و رفتارام در قبال همسرم اشتباه باشه
خيلي از كسايي كه آخرش جدا ميشن امروز با ژستاي متفكرانه به ديگران مشاوره ميدن و همين اعتماد به نفس كاذب باعث ميشه خودشونو فراموش كنن
بس كه خودشون رو قبول دارن به فكر ارتقا نيستن
شما يا عزيزان مجردتون بايد فرصت مشاوره قبل از ازدواج رو براي ازدواج موفق تر دريابيد.

چرا براي پذيرش واقعيات مقاومت ميكنيم؟

۱۹ بازديد

هر چه يك حقيقت تلخ تر باشد پذيرش آن براي ما دشوارتر خواهد بود. اما تا زماني كه حقيقت را نپذيريم نمي توانيم به مرحله جديدي از آگاهي وارد شويم. تا زماني كه در برابر حقيقت مقاومت مي كنيم هيچ چيزي را حل نمي كنيم. نه تنها بايد حقيقت را بپذيريم بلكه بايد خودمان را همانطور كه هستيم بپذيريم. اگه خودمون رو نپذيريم نمي توانيم به سمت تغيير رويم. نمي توانيم به سمت بهتر شدن گام برداريم.
 

هر چه واقعيت‌، رنج‌آورتر باشد؛ پذيرش آن براي ما سخت‌تر است. چون براي ما دشوار است اعتقادات، خواسته‌ها و احساسات خود را وارد پذيرش واقعيت نكنيم

همچنين ما از كودكي سعي مي‌كنيم آسيب‌ها را با انواع مكانيزم‌هاي دفاعي فراموش كنيم؛ به همين خاطر شديداً مقابل پذيرش واقعيت مقاومت مي‌كنيم و ممكن است اصلا تجارب رنج‌آور را بخاطر نياوريم اما در ناخودآگاه ما وجود دارند و بيشتر آسيب مي‌زنند!

خانمي كه نپذيرفته با همسرش مشكل دارد مي‌گويد: زندگي ما را چشم زده‌اند! مادري كه نپذيرفته پسرش اعتياد دارد مي‌گويد: من به خوبي پسرم باور دارم! مردي كه جدايي از همسرش را نپذيرفته، به مصرف الكل روي آورده است!
در اين موارد، افراد هيچ كاري براي مشكلات موجود نمي‌كنند و اوضاع بدتر مي‌شود.

براي اينكه بتوانيد واقعيت‌ها و تجارب رنج‌آور را راحت‌تر بپذيريد لازم است ارتباط فكري و احساسي خود را با آنها تغيير دهيد! چون تجربه‌ها و واقعيت‌هاي دردناك را نمي‌توانيد عوض كنيد؛ هر چقدر خودتان را سرزنش كنيد و هر چقدر سعي كنيد به آنها فكر نكنيد!

فكر نكردن يا ناديده انگاشتن واقعيت‌ها، به شما بيشتر آسيب مي‌زند! پيروزي در پذيرش است. لازم است نگاه قضاوت‌گراي خود را نسبت به واقعيت‌ها و تجربه‌ها، به سمت مشاهده‌گري ببريد.

يعني به جاي اينكه افكار و برداشت خود را از واقعيت باور كنيد؛ واقعيت را تنها به همان صورتي كه هست مشاهده كنيد. اين مشاهده‌گري در ذهن ‌آگاهي يا توجه آگاهي نيز انجام مي‌گيرد.

افكار و قضاوت‌ها را ممكن است نتوانيم متوقف كنيم و مشكل هم لزوماً از آنها نيست! مشكل اينجاست كه آنها را باور مي‌كنيم؛ با محتوا و معناي آنها ادغام مي‌شويم و طبق هر چه در ذهنمان مي‌آيد عمل مي‌كنيم! نتيجه مي‌شود واكنش‌ها و هيجاناتي كه شتابزده از ما سر مي‌زند!

مثلا به جاي اينكه بگوييد من فكر مي‌كنم احمقانه رفتار كرده‌ام؛ مي‌گوييد من فكر مي‌كنم احمق هستم! و بعد احمق بودن خود را باور مي‌كنيد! نتيجه كار، چيزي جز سرزنش، افسردگي و شكست در كارها نيست!

اگر با افكار و برداشت خود هماهنگ و همراه نشويم و‌ آنها را باور نكنيم؛ از خودگويي و برچسب به خود رها شده و افكار خود را مانند موجوديتي مستقل از خودمان مي‌بينيم.

پس باعث مي‌شود هم متوجه ضررهاي افكار خود بشويم و هم بهتر بتوانيم آنها را تغيير دهيم. چون آنها ديگر به ما چسبيده نيستند و خود را فراتر و بيرون از آنها مي‌بينيم.شماره مشاوره ازدواج

مشاهده افكار باعث توقف آنها نمي‌شود اما باعث مي‌شود توسط آنها تحريك نشويد و انتخاب‌هاي آزادتري داشته باشيد.
 
ترويج كتاب خواني وخواندن كتاب خيلي عالي هست..اماشبيه كتاب هازندگي كردن ناشدني ست.
يادمون نره خودنويسنده و فيلسوف هاهم شبيه كتاب هاشون زندگي نكردند.
و اين اصلا هم بدنيست چون نشون ميدن كه ما انسان هاناقص هستيم و هرگز ايدال نميشيم.
خواندن كتاب بايدعميق باشه كه ازش نـٌت برداري كني شايد صدرصدنشه اجراكني نوشته هاش اما بايد در رفتارگفتار انديشه روابط عاطفي خانوادگي اجتماعي تو تأثيربزاره بايدازخشم درون توكاسته كنه كتاب بايدتفكرات جٌزم انديشي ودِگماتيسم مارو به چالش بكشه..
كتاب بايد انسان دوستي مهرباني به تو يادبده.
بايدوقتي توراباتاريكي وجودي درونت روبرو ميكنه.
بهت يادبده كه باتاريكي هاي ديگران هم رفتارمثبت وخردمندانه اي برگٌزيني. كتاب بايدبه ماكتاب خوان ها يادبده كه آدم ها را همان طوري كه هستندبپذيراگرپذيرشش برايت سخت و دشواره فاصله ات را حفظ كن.
كتاب بايدتأثيرات عميق و فيدبك هاي مثبت ارائه بده درافكارواعمال ما ميراث هرپدرومادري براي وارثان باقي مانده ميتونه آگاهي وكتاب هاي مفيدباشه البته دركناركتاب هاي روانشناسي علميد بايدكتاب هاي تاريخي سياسي هم خوند چون ملتي كه تاريخ خودرانداندمحكوم به ظلمهستند
آره كتاب خوندن عاليه بشرطي كه بهش عمل كنيم.