آرشیو بهمن ماه 1399

خدمات مشاوره خانواده و روانشناسي

چرا در انتخاب هايمان مجددا اشتباه ميكنيم؟

۲۰ بازديد
اگر تله‌اي داريد دنبال دلايل و شواهدي باشيد كه نشان دهد تله شما درست، سودمند و واقع بينانه نيست. يك روش مي‌تواند اين باشد كه استدلال‌هايي بر عليه تله خود بياوريد؛ دلايلي منطقي كه تله‌هاي شما را زير سوال مي‌برند.

مثلا دنبال تفسيرهاي مثبت، منطقي و متفاوت‌تري از زندگي و رويدادهاي آن باشيد. چرا فكر مي‌كنيد فقط يك تفسير براي يك اتقاق وجود دارد؟ مثلا اگر شخصي، شما را ترك كرده‌؛ چرا فكر مي‌كنيد همه شما را رها مي‌كنند؟ آيا با اين افكارتان به نتايج سودمند و ارزشمندي در زندگي مي‌رسيد؟

خودتان را يك انتخاب‌گر فعال در روابط بدانيد؛ نه يك تسليم شده‌ي منفعل! منتظر نباشيد تا تله‌ي شما، برايتان آدمهاي مشابه‌اي را انتخاب كند و بعد شما تفسير كنيد كه همه من را ترك مي‌كنند يا هيچ‌كس من را دوست ندارد يا همه مي‌خواهند به من آسيب بزنند!

آگاه باشيد كه تحت چه شرايطي، روابط خود را انتخاب مي‌كنيد و با چه توجيهاتي، به روابط خود ادامه مي‌دهيد. مثلا وقتي تله نقص و شرم داريد در روابطي مي‌مانيد كه شما را تحقير مي‌كنند و حتي عشق را برابر با كنترل و فشار، تفسير مي‌كنيد! پس باور و رفتار شما در خدمت تله عمل كرده و به تداوم آن كمك مي‌كند‌.

از شما مي‌خواهم كه با جديت تمام با تله خود وارد بحث و جدل شويد! اصلا تصور كنيد تله خود را مي‌خواهيد در محكمه ذهنتان، محاكمه كنيد. چه دلايل و شواهدي، عليه او مي‌آوريد!؟ ممكن است حتي صدايتان را بلند و خشم خود را بر سر او خالي كنيد! بهتر است تله را از خودتان جدا تصور كنيد تا بهتر اثرات آن را بر خودتان بررسي كنيد.سوالات قبل ازدواج 

به اين توجه كنيد كه تا حالا تجارب شما چگونه در جهت تاييد تله‌هاي شما بوده‌اند و اگر چنين نبود چه تغييراتي در زندگي‌ شما رخ مي‌داد؟ احتمالا اين روابط مخرب را نداشتيد! يا رشته مورد علاقه‌اتان را ادامه مي‌داديد! يا كار چالشي‌تري انتخاب مي‌كرديد! تله‌ها، انتخاب‌هاي شما را در زمينه روابط، شغل، ازدواج و... تحت تاثير قرار مي‌دهند و در مقابل، انتخاب‌هاي منفي نيز تله‌هاي شما را تقويت مي‌كنند.

آيا كساني كه انتخاب مي‌كنيم يا عاشق مي‌شويم؛ انتخاب و خواسته بخش سالم ما هستند يا بخش ناسالم ما..!؟ اول به اين سوال فكر كنيد.

اگر در كودكي پدر و مادري داشته باشيم كه با ما بد رفتاري كرده باشند و ما دچار تله هايي شده باشيم؛ الان بيشتر احتمال دارد كه در ازدواج نيز افرادي را انتخاب كنيم كه با ما بد رفتار كنند يا ممكن است بيشتر جذب چنين افرادي شويم!

يا اگر ما را در كودكي زياد كنترل كرده‌اند الان هم يا ما كاملاً تحت كنترل ديگران در مي‌آييم يا ديگران را كنترل مي‌كنيم! يا كسي كه در كودكي آزار جنسي ديده است؛ الان هم درگير روابط جنسي متعدد با ديگران مي‌شود!

ما آگاهانه يا ناآگاهانه در مسير تاييد و تداوم تله‌ها زندگي مي‌كنيم. حتي تركيب هيجاني و جنسي كه در ما نسبت به ديگران فعال مي‌شود برگرفته از تله‌‌ ماست. مثلا كسي كه طرحواره نقص/ شرم دارد؛ نسبت به كسي كه حس مي‌كند قدرت، هيجان و زيبايي دارد جذب مي‌شود! يا كسي كه طرحواره رهاشدگي يا محروميت هيجاني دارد؛ بيشتر جذب يك رابطه عاطفي بي‌تعهد و ناپايدار يا سرد و بي‌عاطفه مي‌شود!

پس عاشق شدن، ممكن است نشانه فعال شدن تله‌هاي ما باشد! زيرا كساني كه تله‌هاي ما را فعال مي‌كنند براي ما آشناتر و جذاب‌تر هستند و حتي ما تعاريف و باورهايي از عشق داريم كه مطابق با تله‌هاست! در اثر تله‌ها، براي ما دنيايي در در كودكي ساخته مي‌شود كه در بزرگسالي، جز آن، دنياي ديگر يا واقعيت ديگري را نمي‌بينيم! ما تمايل داريم كه رنج‌ها و موقعيت‌هاي رنج آور كودكي را تكرار كنيم و با آدمهاي مشابه روبرو شويم؛ البته نه آگاهانه

تله ها باعث مي‌شوند كه ما در دام تكرار شرايط كودكي بيفتيم! آنها به ما مي‌گويند چه احساسي نسبت به خودت داشته باش و چه ديدگاهي نسبت به خود، ديگران و جهان..! تله‌ها به ما آسيب مي‌زنند اما چون تنها باورهاي آشنايي هستند كه ما داريم؛ پشت آنها احساس امنيت داريم! زيرا باعث مي‌شوند رنج واقعيت را تحمل نكنيم و با پيش‌بيني پذيري زندگي كنيم.

مثل يك سناريويي كه از قبل در ذهن ما طراحي شده است و به ما مي‌گويد با چه كساني در ارتباط خواهيم بود؟ با چه كسي ازدواج مي‌كنيم و چه كاره مي‌شويم! براي بهبود و تغيير تله‌ها ابتدا بايستي نسبت به آنها بينش پيدا كنيم كه كجاها بر ما تاثير داشته و دارند و چگونه و در چه موقعيت‌ها و روابطي فعال مي‌شوند. اين گام اول درمان است.

برخي راههاي تداوم و‌ تكرار تله‌ها در ما

۱- خطاهاي شناختي: تفسيرهاي منفي و غيرواقع‌بينانه‌اي هستند كه توسط آنها رويدادها و واقعيت‌ها را تفسير مي‌كنيد. كسي كه تله خاصي دارد اطلاعات و رويدادها را به گونه‌اي تفسير مي‌كند تا تله‌هاي او تاييد شوند. خطاهاي شناختي باعث مي‌شوند اطلاعات همسو با تله‌ها تقويت و اطلاعات مغاير با تله‌ها انكار يا ناديده گرفته شوند.

اگر متوجه شده‌ايد دچار چه تله‌هايي هستيد بايد بررسي كنيد در وقت موقعيت‌ها و رويدادهاي منفي، چه افكار و برداشتهايي داريد؟ خطاهاي شناختي موجود در افكار شما چه هستند؟ هر بار كه خطاهاي شناختي خود را پيدا و افكار و برداشت‌هاي خود را منطقي و انعطاف‌پذير كنيد؛ تله‌هاي شما هم بيشتر به خودآگاه آمده و تحت كنترل در مي‌آيند. برخي از خطاهاي شناختي را در استوري مي‌آورم.

۲- الگوهاي خودآسيب‌رسان: رفتارهايي هستند كه شما را درگير موقعيت‌ها و روابطي مي‌كنند كه تله‌هاي شما تكرار و تقويت مي‌شوند. مثلا كسي كه تله رهاشدگي دارد با آدمهايي وارد رابطه مي‌شود كه او را ترك مي‌كنند يا هميشه به او خيانت مي‌كنند يا اصلا متاهل هستند! يا كسي كه تله محروميت هيجاني دارد به آدمهاي سرد، دل مي‌بندد. يا كسي كه تله بي‌اعتمادي/ بدرفتاري دارد درگير روابط آسيب زننده مي‌شود.

آگاه باشيد كه الگوهاي تكراري شما در روابط چيست؟ بيشتر با چه نوع آدمهايي ارتباط برقرار مي‌كنيد؟ آيا آدمهاي امن، سالم و مورد اعتمادي را انتخاب مي‌كنيد؟ نگوييد همه مردها يا زن‌ها بد شده‌اند؛ پس من ديگر وارد رابطه با هيچكس نمي‌شوم! يا هيچكس من را دوست ندارد! يا همه مي‌خواهند از من سواستفاده كنند! اين عبارات، خودشان باورهاي ناشي از تله‌هاست! به جاي اين، نقش خود را در اين روابط پيدا كنيد

۳- پاسخ‌هاي مقابله‌اي: افراد ممكن است در برابر تله‌ها بصورت عادت، سه واكنش ناسازگارانه نشان دهند كه همين واكنش‌ها، بيشتر تله‌هاي آنها را تقويت مي‌كنند.الف- جنگ (جبران افراطي) ب- فرار (اجتناب) ج- تسليم يا ميخكوب شدن. افراد ممكن است يك پاسخ خاص را بيشتر انجام يا در مقاطعي چند پاسخ مختلف را انجام دهند كه در واقع سبك مقابله‌اي آنها محسوب مي‌شود.

مثلا كسي كه تله بي‌اعتمادي/بدرفتاري دارد ممكن است از برقراري هر رابطه عاطفي، اجتناب كند اما همان فرد اگر در رابطه‌اي آسيب زا باشد ممكن است برعكس خود را تسليم نگه دارد! يا كسي كه تله رهاشدگي دارد به روابطي كه فقط او را ترك مي‌كنند عادت مي‌كند! اما پاسخ‌هاي سازگارانه بر اساس پذيرش واقعيت و مسئوليت و تعهد به تغيير انجام مي‌شود

 

چرا از تغيير وضعيت موجود واهمه داريم؟

۱۹ بازديد
احساس نارضايتي باعث مي‌شود به فكر تغيير بيفتيم؛ اما اين تمام ماجرا نيست! چون ما شايد احساس ناخشنودي داشته باشيم اما كنار عادت‌ها، باورها و تجربه‌هاي آشناي كودكي، احساس امنيت داريم؛ پس مي‌ترسيم از اين وضعيت هر چند بد خود، بيرون بياييم!

ما فكر مي‌كنيم كه با همين آسيب‌ها مي‌توانيم همچنان سالم زندگي كنيم چون از كودكي براي ما آشنا هستند و به آنها وابسته‌ايم! تله‌هاي زندگي، الگوها و پيش‌فرض‌هاي ذهني، براي نگاه به خودمان، دنيا و ديگران هستند تا ما را در وضعيتي كه از كودكي بوده‌ايم نگه بدارند!

اما براي اينكه از دنياي آشناي عادت‌ها و تله‌ها رها شويم و تغيير كنيم لازم است كمي تمركزمان را از ديگران برداريم و با نگرش انتقادي به خود و زندگي‌امان نگاه كنيم. چه مشكلات و مسائل واقعي داريم؟ چه جاهايي دچار اشتباه شده‌ايم؟ چه افكار و باورهاي خطايي داريم؟ چگونه تا اكنون خود را با مسائل زندگي سازگار كرده‌ايم؟

چگونه خود را با بهانه‌ها و باورها قانع كرده‌ و تسليم شده‌ايم؟ بايستي به جاهاي تاريك ذهن خود كه سالهاست بخاطر ترس نرفته‌ايم؛ پا بگذاريم و در آنجا چراغ آگاهي برافروزيم. نياز هست نسبت به افكار و باورهاي خود كنجكاو باشيم تا متوجه نياز به تغيير شويم. زيرا رشد دروني با احساس نياز به تغيير و آگاهي در ما شكل مي‌گيرد.

وقتي به اين نتيجه برسيم تمام آنچه باور كرده بوديم ممكن است اشتباه باشد تغيير ما آغاز مي‌شود! زيرا ما در برابر دانش و واقعيت، مقاومت مي‌كنيم تا متوجه آنچه نمي‌دانيم؛ آنچه نمي‌خواهيم و آنچه ما را رنج مي‌دهد نشويم! اين نقش‌هاي انكار كننده و دفاعي را از كودكي و از والدين خود به ارث برده‌ و آموخته‌ايم. پاشنه آشيل ما اتفاقاً همين واقعيت‌هايي‌ است كه از آنها مي‌گريزيم!

اگر بياموزيم چگونه و با چه ابزارهاي دفاعي ذهن، تا اكنون در برابر واقعيت و تغيير، مقاومت كرده‌ايم و چگونه و با چه نقشهايي، خود را با مشكلات سازگار كرده‌ايم؛ مي‌توانيم به تغيير خود اميدوار باشيم. براي اينكه اين مسير پيچيده و عميق را به درستي طي كنيم؛ ممكن است نياز به همراهي و حمايت يك مشاور داشته باشيم.

 
آگاهي از وجود و عملكرد تله‌ها باعث مي‌شود بيشتر بتوانيد آنها را كنترل كنيد و كاري نكنيد كه ناخواسته باعث تكرار و تقويت آنها بشويد! اما براي اينكه‌ تله‌هاي خود را دقيقا بشناسيد و آثار و عوارض آنها را تشخيص دهيد و در افكار، رفتار و روابطتان كنترل كنيد؛ لازم است مسير زير را طي كنيد.

۱- تله‌هاي اصلي من چه هستند؟ مي‌توانيد توسط پرسشنامه و مصاحبه مشاور با شما و دقت در افكار، باورها و رفتارتان آنها را تشخيص دهيد. اين نكته را عرض كنم در اينترنت ممكن است پرسشنامه‌هايي براي شناسايي تله‌ها باشد

اما اگر توسط يك فرد متخصص از شما گرفته نشود و چون ممكن است از قبل، با نحوه امتيازدهي آزمون مطلع باشيد يا شديدا دچار انكار، اجتناب‌ و مقاومت باشيد؛ ممكن است دچار خودسانسوري شويد اما متخصص با توجه به مصاحبه و پاسخ‌هايي كه مي‌دهيد متوجه تناقض‌ها مي‌شود و البته در مواردي نيز براي برخي افراد بهتر است حتما مصاحبه و بررسي بيشتر انجام شود

۲- مشكلات فعلي من چه هستند؟ در بخش‌هاي فردي، ارتباطي و شغلي، مشكلات خود را مشخص كنيد. مثلا افسردگي، ترس و اضطراب شديد، ترديد و بدبيني، اعتياد، طلاق، خيانت، مشكلات زناشويي، اهمال‌كاري، بي‌مسئوليتي، بي‌اعتمادي، وابستگي، روابط ناپايدار، روابط جنسي متعدد، بي‌بند و باري، مصرف افراطي مشروبات الكلي، عدم واقع‌بيني و غيره

۳- مشكلات فعلي من با كدام يك از تله‌هاي من ارتباط دارند؟ نام مشكل، تله و نوع ارتباط را بنويسيد. ‏مثلا افسردگي با محروميت هيجاني - اعتياد، پاسخ مقابله‌اي مربوط به تله نقص و شرم يا تله‌هاي ديگر - روابط ناپايدار و طلاق با تله رهاشدگي - اهمال كاري با تله استحقاق يا تله شكست - رفتار تحقيرآميز نسبت‌ به خود و شكست در كارها با تله‌ نقص/ شرم و تله شكست و غيره . پاسخ‌هاي مقابله‌اي عبارتند از: جنگ - فرار - تسليم. قبلا در اين موارد توضيح داده‌امسوالات قبل ازدواج 

۴- چه عواملي تله‌هاي من را فعال مي‌كنند يا برمي‌انگيزانند؟ مثلا همسر، دوست، والدين - انجام كارهايي خاص مثلا كارهاي چالشي و پر استرس - قضاوت يا انتقاد ديگران - صميمي شدن با ديگران يا نزديك شدن ديگران به من - احساس تنهايي، بي‌خبري از همسر و غيره.

در وقت فعال شدن تله‌ها دچار احساسات و هيحانات منفي مي‌شويم مثل ترس و اضطراب، شرم و خشم، درماندگي و افسردگي و... فعال شدن تله‌ها به معني اين نيست وجود ندارند؛ منظور عواملي‌ست كه باعث تحريك آنها مي‌شود. در وقت فعال شدن ما دچار رنج مي‌شويم كه براي كاهش آن، ممكن است واكنشهاي ناسازگارانه انجام دهيم.

۵- ريشه‌هاي تحولي خانوادگي و محيطي، عوامل بيولوژيكي و خلق‌خويي موثر در پيدايش تله‌ها‌ي من چه هستند؟ مثلا پدر من آدمي سختگير و كنترل‌گر بود كه من را تهديد مي‌كرد و مادرم آدمي وابسته و قرباني! يا مادرم با من از مصيبت‌ها و بدبختي‌هايش مي‌گفت و من نسبت به پدرم احساس خشم داشتم يا اينكه تمام نيازهاي من بدون چون و چرا ارضاء مي‌شد! يا من آدمي گوشه‌گير و خجالتي بودم. يا من پدرم را در كودكي از دست دادم يا والدين من از هم جدا شده‌اند و غيره

۶- خاطرات و تصاوير ذهني مرتبط با تله‌هاي من چه هستند؟ هر وقت اشتباهاتي داشتيد پدر با صداي بلند شما را تحقير مي‌كرد! مادر هيچ حمايتي از شما نداشت! گريه‌هاي مادر هميشه جلوي چشمتان است! اينها نمونه تصاوير و خاطراتي‌ست كه ممكن است وقتي به كودكي فكر مي‌كنيد به ذهن شما بيايد.

تصاوير ذهني بيشتري هم ممكن است باشد كه اصلا به ذهن شما نيايد چون سركوب شده است اما هيجانات سركوب شده آن وقتي كه تله‌هاي شما فعال مي‌شوند به سطح مي‌آيند و شما را آزار مي‌دهند و روي رفتار شما تاثير دارند!

در اين مرحله بين تصاوير ذهني دوران كودكي با تصاوير وقايع ناراحت كننده فعلي ارتباط برقرار مي‌كنيد.‌ شما با استفاده از تصويرسازي ذهني و برقراري گفتگو، تله‌ها را به سطح خودآگاه مي‌آوريد و در سطح هيجانات، خشم‌ و ناراحتي خود را نسبت به حوادث دوران كودكي و آنهايي كه مسبب تله‌هاي شما بوده‌اند نشان مي‌دهيد. اگر تحمل رنج تصويرسازي ذهني را نداريد؛ بهتر است با همراهي يك درمانگر آن را انجام بدهيد.

توجه: با اينكه الان هم اگر نسبت به طرحواره‌هاي خود ناآگاهي داريد ممكن است رنج‌هاي بيهوده و مشكلات بسياري داشته باشيد كه از ريشه آنها بي‌اطلاع هستيد و با اجتناب و سركوب، هيجانات آنها را پوشانده‌ايد اما گفتن جزئيات طرحواره درماني هم ممكن است برخي از شما كه طرحواره هاي عميق و شديدي داريد و حاضر نيستيد رنج آگاه شدن را بپذيريد؛ به درك‌ و برداشت اشتباه بكشاند و به شما رنج فراوان بدهد و نتوانيد نتيجه لازم را بگيريد و از درمان، كاملا نااميد شويد!

به همين خاطر، بهتر است با كمك يك درمانگر ماهر، درمان خود را پيگيري كنيد و من در اين پيج مي‌توانم فقط به ذكر كليات طرحواره درماني بپردازم.

بين مشكلات كودكي و مشكلات كنوني ما چه رابطه اي وجود دارد؟

۲۳ بازديد
تا به حال اين فكر كرده‌ايد چرا هميشه افراد ناسالم را براي ارتباط عاشقانه انتخاب مي‌كنيد؟! از خودتان تعجب مي‌كنيد كه چرا شما جذب افراد خاصي مي‌شويد كه آنها را نمي‌خواهيد!؟ اما براي اينكه اين زنجيره روابط غلط تكراري را قطع كنيد بايد از دلايل پشت اين روابط آگاه شويد.‌

اما اگر فكر كنيد اين افراد تصادفي و شانسي در مسير شما قرار گرفته‌اند و خودتان هيچ نقشي نداشته‌ايد يا از بخت بد شماست و اينها سرنوشت اجتناب ناپذير شما هستند؛ هيچ وقت نمي‌توانيد به دلايل واقعي برسيد‌

در كودكي به علت شرايط، رويدادها و تاثيراتي كه از والدين داشته‌ايد؛ مجموعه باورهايي نسبت به خودتان، زندگي و ديگران در شما به وجود آمده است و در واقع از همان‌ كودكي توسط تصميم‌ها و قضاوتهايي كه كرده‌ايد؛ براي دوران بزرگسالي، برنامه ريزي احساسي شده‌ايد!

مثل يك كامپيوتري كه برنامه‌ريزي شده است. اين برنامه‌ريزي احساسي كه ناخودآگاه هم هست؛ ناشي از تله‌هايي هست كه از كودكي در آنها افتاده‌ايد! مثلا تله‌هايي مثل رهاشدگي، بي‌اعتمادي و بدرفتاري، وابستگي، نقص و شرم، محروميت هيجاني

اين تله‌ها توسط باورهايي كه در آنها وجود دارند به شما مي‌گويند جذب چه كسي با چه مشخصاتي شويد و از چه كسي اجتناب كنيد! مثلا اگر عشق و توجه لازم را از سمت پدر يا مادر نگرفته‌ايد احتمالا به كسي علاقمند مي‌شويد كه او هم‌ عشق و توجهي به شما نداشته باشد و باعث شود احساس كنيد بايد با زحمت زيادي اين عشق را بگيريد.سوالات قبل ازدواج 

اما براي اينكه از اين برنامه ريزي احساسي آگاه شويد بهتر است تمرين پست بعد را انجام دهيد.

در كودكي به علت شرايط، رويدادها و تاثيراتي كه از والدين داشته‌ايد؛ مجموعه باورهايي نسبت به خودتان، زندگي و ديگران در شما به وجود آمده است و در واقع از همان‌ كودكي توسط تصميم‌ها و قضاوتهايي كه كرده‌ايد؛ براي دوران بزرگسالي، برنامه ريزي احساسي شده‌ايد! مثل يك كامپيوتري كه برنامه‌ريزي شده است. اين برنامه‌ريزي احساسي كه ناخودآگاه هم هست؛ ناشي از تله‌هايي هست كه از كودكي در آنها افتاده‌ايد!

اين تله‌ها توسط باورهايي كه در آنها وجود دارند به شما مي‌گويند جذب چه كسي با چه مشخصاتي شويد و از چه كسي اجتناب كنيد! مثلا اگر عشق و توجه لازم را از سمت پدر يا مادر نگرفته‌ايد احتمالا به كسي علاقمند مي‌شويد كه او هم‌ عشق و توجهي به شما نداشته باشد و باعث شود احساس كنيد بايد با زحمت زيادي اين عشق را بگيريد. اما براي اينكه از اين برنامه ريزي احساسي آگاه شويد تمرين زير را انجام‌ دهيد و در تكرار آن مداومت داشته باشيد.

جدولي در سه ستون بكشيد. موقعيت، رويداد يا تجربه‌هاي رنج‌آوري كه در دوران كودكي داشته‌ايد را به ذهنتان بياوريد و در ستون اول بنويسيد. رويدادهايي مثل طلاق والدين، مشروبخواري و اعتياد والدين، مشاجرات، اختلافات و خيانتهاي والدين، تمسخرها و سرزنش‌ها، تنبيه‌ها و تحقيرها، مقايسه‌ها و تبعيض‌ها‌، بي‌توجهي‌ها و بي‌محبتي‌هايي كه نسبت به شما شده است و غيره

اكنون فكر كنيد رويدادهاي ستون اول باعث چه تصميمات يا قضاوتهايي در شما راجع به خودتان، زندگي و ديگران شده‌ است؟ پاسخ اين سوال را در ستون دوم بنويسيد. اگر چيزي به ذهنتان نرسيد در فرصتي ديگر آن‌ را بررسي كنيد.

در مرحله سوم كه بخش مهم تمرين است ببينيد بعد از آن تصميم يا قضاوت، چه برنامه‌ ريزي احساسي كرده‌ايد؟ مثلا اينكه عاشق چه كساني بايد شويد يا از چه كساني بايد اجتناب كنيد!؟ بعد از اينكه متوجه تاثير تصميمات و قضاوتهايتان شديد؛ مي‌توانيد با تغيير آنها برنامه ريزي احساسي خود را تغيير دهيد.

منبع: مشاوره خانواده

چرا نميتوانيم از روابط ناسالم بيرون بياييم؟

۲۲ بازديد
اگر با كسي در رابطه‌ايد كه گاهي هست و نيست و نمي‌دانيد كجاست و به شما هم اصلا هيچ توضيحي نمي‌دهد يا حقيقت را نمي‌گويد؛ پس نمي‌توانيد روي ازدواج و تعهد پايدار با او دل ببنديد! زيرا اولين شرط يك رابطه پايدار اين است كه طرف مقابل در دسترس باشد! يعني هيچ مانعي بر سر راه ارتباط شما نباشد! با كسي ديگر ارتباط عاطفي نداشته يا متاهل نباشد و كاملا متعلق به ارتباط با شما باشد. هيچ بهانه‌اي هم قابل قبول نيست!

مثلا بگويد تو هم فعلا باش تا من از همسرم يا پارتنرم جدا شوم! يا من تو را بيشتر از او دوست دارم! يا بگويد من اصلا با او رابطه جنسي ندارم؛ ما طلاق عاطفي گرفتيم! يا اينكه من بخاطر بچه‌هايم تحملش مي‌كنم! يا مدت زيادي به شما وعده مي‌دهد و شما را در اميدواري نگه مي‌دارد! گاهي با اينكه از ابتدا مي‌دانيد رابطه‌ پايداري نيست اما باز دل مي‌بنديد و تازه متوقع و ناراحت هستيد چرا او كم است يا هميشه نيست!

راستي چرا شما اصلا مجذوب افرادي مي‌شويد كه كاملا در دسترس شما يا متعهد به رابطه نيستند و هر چند وقت يكبار شما را طرد مي‌كنند!؟ چرا در دسترس نبودن برايتان جذابتر است؟ احتمالا در كودكي توسط پدر يا مادر طرد شده‌ يا يكي از آنها را از دست داده‌ايد يا طلاق گرفته‌اند يا آنها رابطه بي‌ثباتي از جهت عاطفي با شما داشته‌اند پس شما طبق الگوي #تله رها_شدگي همچنان اين روابط را تكرار مي‌كنيد چون برايتان‌ آشناترند!

شايد هم احساس ارزشمندي نداريد و به دليل #تله نقص_و_شرم فكر مي‌كنيد لايق رابطه بهتري نيستيد! گاهي هم فكر مي‌كنيد اگر نزديكتر شوم ممكن است آسيب بخورم و ترس از صميمت داريد و به دليل #تله بي‌اعتمادي_و_بدرفتاري نسبت به ارتباط با ديگران بي‌اعتماد هستيد!

طرفتان علاوه بر اينكه بايد با كسي در ارتباط عاطفي نباشد؛ بايد آثار شكست‌هاي عاطفي قبلي را نيز با خود به رابطه حمل نكرده باشد! در هر رابطه‌اي اگر اصولي نداشته باشيد يا ارزشهاي خود را بخاطر ديگران زمين بگذاريد؛ ديگران به خودشان اجازه مي‌دهند خواسته‌هاي خود را به شما ديكته كنند و از شما مانند وسيله‌اي براي ارضا نيازهايشان استفاده كنند و بعد شما را رها و وسيله بهتري انتخاب كنند!

پس اول رابطه بگوييد هدف شما از رابطه و درخواست شما از طرف مقابل چيست؟ آيا هدفتان مشترك است؟ چه موانعي بر سر ارتباط وجود دارد؟ مسئوليت و تعهد دو طرف در رابطه چيست؟ قاطعانه اعلام كنيد كه شما يك ارتباط متعهدانه و در دسترس مي‌خواهيد. اگر براي خود ارزش قائل شويد؛ خودتان را در روابط ناپايدار وابسته نمي‌كنيد.

مشكل عمده‌اي كه افراد افسرده و مضطرب دارند يا افرادي كه ضعف عزت نفس دارند يا دچار تله‌ها هستند؛ اين است كه در جستجوي شواهد و اطلاعاتي مي‌گردند كه افكار بد يا منفي آنها را تاييد كند! ذهن و باور آنها، طبق عادت، موارد مثبت، قابليت‌ها و توانمندي‌ها را نمي‌بيند و يا كم اهميت جلوه مي‌دهد و به جاي آن، بر روي اتفاقات منفي و اطلاعات موافق و هماهنگ با باورهايشان تمركز مي‌كند و در پردازش انتخابي خود، اطلاعات متناقض را رد مي‌كند!سوالات قبل ازدواج 

به همين خاطر، شخصي كه مثلاً تله رهاشدگي دارد كافي است كه يك نفر به هر دليلي، او را ترك كند يا حتي احساس كند كه او را نمي‌خواهد و يا فردي كه ضعف عزت نفس دارد كافي است كه يك نفر از او‌ انتقاد كند؛ ديگر آن مورد را نشانه بد بودن يا حقير بودن خود، تفسير و توجيه مي‌كند و ديگر به اطلاعات و شواهدي كه اين باور منفي او را نقض مي‌كنند، توجه نمي‌كند!

مثلا اگر باور شما اين باشد كه فردي شكست خورده يا به درد نخور هستيد؛ مسلماً هر اشتباه خود يا هر برخورد بد ديگران را، نشانه نالايق بودن خود تفسير مي‌كنيد!

وقتي الگوي جستجوي محدود در ذهن شما فعال باشد؛ از تمام جوانب متفاوت، به يك مشكل نگاه نمي‌كنيد و به اولين اطلاعاتي كه موافق با باورهايتان رسيديد، ديگر جستجو را قطع مي‌كنيد و مي‌گوييد: ديدي گفتم كه اوضاع افتضاح است! فكر مي‌كردم كه كسي من را دوست ندارد! گفته بودم كه من بدبخت هستم!

اين الگوي ذهني، باعث مي‌شود كه در روابطي بمانيد كه تله‌هاي شما را فعال مي‌كنند و يا افكار و رفتارهايي داشته باشيد كه باعث تقويت تله‌هاي شما مي‌شوند! مثلا مي‌گوييد عشق يعني همين! يا كسي بهتر از اين پيدا نمي‌شود! همه اينطور هستند! يا من بهتر از اين نمي‌شوم! يا اين شرايط، حق من است!

البته اين نكته را دقت كنيد كه قرار نيست شما براي اينكه الگوي جستجوي محدود را در ذهن خود تغيير دهيد؛ به سمت تفكر مثبت و خوش خيالي برويد و صرفا نيمه پر ليوان را ببينيد و يا اينكه براي افكار منفي خود، دليل تراشي كنيد؛ بلكه هدف اين است كه مبالغه‌ها و تعميم دهي‌ها، مطلق انديشي‌ها و تفكرات انعطاف ناپذير خود را شناسايي و كم كنيد و از تمام جوانب، به مسائل خود نگاه كنيد.

اگر بدون سوگيري تاييدي، تمام واقعيت‌هاي متناقض و متفاوت با باورهايمان را ببينيم بهتر مي‌توانيم رشد كنيم. پس لازم است افكار و باورهاي خود را زير سوال ببريد و به جستجوي اطلاعات و‌ شواهدي بپردازيد كه افكار منفي و مخرب شما را نقض مي‌كنند.

تا وقتي كه فكر مي‌كنيد تمام اطلاعات و عقايدي كه در ارتباط با خودتان و ديگران داريد حقيقت مطلق هستند طرحواره‌هاي شما تغيير نمي‌كنند! طرحواره‌هاي شما مانند الگو و نقشه‌اي هستند كه مسير حركت و رفتار شما را از قبل مشخص مي‌كنند و شما تنها شواهدي را در زندگي و روابطتان مي‌بينيد كه طرحواره‌هاي شما را تاييد كنند!

به همين خاطر بعد از اينكه آگاه شديد دچار چه طرحواره يا چه تله‌هايي هستيد بايد ارتباط بين مشكلات اخيرتان را با طرحواره‌‌ها پيدا كنيد و نيز دنبال شواهدي بگرديد كه بر خلاف طرحواره‌هاي شما باشند.

در واقع مي‌خواهم به اين نتيجه برسيد كه طرحواره‌‌هاي شما چيزي جدا از شما هستند؛ ذاتي شما نيستند و در دوران كودكي يا نوجواني به شما وصل شده‌اند؛ اما شما آنها‌ را به عنوان حقيقت مطلق زندگي باور كرده‌ايد!

مثلا چون باور كرده‌ايد كه همه شما را طرد مي‌كنند؛ پس روابطي كه شما در آن طرد نمي‌شويد يا نشده‌ايد را اصلا نمي‌بينيد و فقط روي نمونه‌هايي تمركز مي‌كنيد كه يا اصلا خود رابطه، نامناسب و ناپايدار بوده و شما آن را انتخاب كرده‌ايد يا خود شما آن رابطه را به سمت جدايي كشانده‌ايد!

يا مثلا چون باور كرده‌ايد شما نالايق و بي‌ارزش هستيد پس از رابطه مخربي كه شما را تحقير مي‌كند بيرون نمي‌رويد! اين در حالي است كه به خاطراتي فكر نمي‌كنيد كه اين حس در كودكي از والدين به شما رسيده است و خود شما بي‌ارزش به دنيا نيامده‌ و شايسته تحقير نيستيد!

از چند راه مي‌توانيد براي يافتن موارد نقض طرحواره‌ها و زير سوال بردن آنها اقدام كنيد: الف) يافتن ارتباط بين مشكلات امروزتان با طرحواره‌ها و تشخيص تاثير طرحواره‌ها بر مشكلاتتان ب) زير سوال بردن افكار و باورهايي كه نسبت به خودتان، زندگي، روابط و مشكلاتتان داريد ج) يافتن شواهد و مداركي كه طرحواره‌‌ها يا تله‌هاي شما را نقض مي‌كنند د) يافتن خاطراتي در كودكي كه نشان مي‌دهد طرحواره‌‌ها از والدين يا ديگران به شما رسيده‌اند و چسبيده به شما نيستند.

چگونه بعضي اوقات خودمان را گول ميزنيم؟

۱۹ بازديد

مي‌گويد: از او مي‌ترسم! من را كنترل مي‌كند به من توهين مي‌كند؛ من را تحقير مي‌كند و به من خيانت مي‌كند اما آدم خوبي‌ست؛ خيلي دوستش دارم!

اولا خودتان را درگير تعريف آدم خوب و بد نكنيد! چون اولا آدم خوب ممكن است بدي كند و آدم بد ممكن است خوبي كند!‌ دوماً معمولا تعاريف آدم خوب و بد تشكيل شده است از مجموعه‌اي مبهم از قضاوتهاي كلي شما كه يك نفر را مطلقاً خوب يا بد فرض مي‌كنيد.

مثلا فكر مي‌كنيد تمام مردان هميشه دست بزن دارند مثل پدر شما و چون اين آدم ندارد يك امتياز است و آدم خوبي حساب مي‌شود! گاهي هم چون خودتان يك ضعف داريد يا مثلا در تله نقص و شرم هستيد عاشق آدم‌هاي جذاب و به ظاهر قدرتمند مي‌شويد و ديگر صفات واقعي فرد را ناديده مي‌گيريد! يا چون در تله رهاشدگي هستيد به كسي كه حتي نصف و نيمه با شماست و با ديگران؛ دلخوش هستيد و كافيست فقط تركتان نكند؛ ديگر شما او را خوب مي‌دانيد!

پس اين نكته، مهم است كه تعريف شما از آدم خوب چيست؟ آدمي كه يك يا چند صفت مورد علاقه شما را دارد مثلا جذاب است! دست بزن ندارد! معتاد نيست! گفته تركت نمي‌كنم! گفته دوستت دارم!‌ يا آدمي كه واقعا در ارتباط با شما رفتار خوبي دارد؟

اين طبيعي‌ست كه به هر دليل غيرمنطقي ممكن است شما كسي را دوست داشته باشيد اما تنها با دلايل حسي و احساسي، نمي‌توانيد متوجه واقعيت‌ يك نفر شويد و قضاوت كنيد كه او آدم خوبي است! زيرا آدم خوب، يعني كسي كه رفتار خوبي با شما دارد! نه كسي كه صرفاً نقاط ضعف شما را ندارد! يا خوب حرف مي‌زند! يا وعده‌هاي خوب داده است!

مي‌گويد عاشقش هستم! بيكار است اما باهوش است! من مي‌دانم كه آينده خوبي دارد و خوش شانس است! من را دوست دارد اما فقط نمي‌تواند احساسش را به من بيان كند! مي‌دانم چون كسي او را درك نمي‌كند اين مشكلات عصبي و افسردگي شديد را دارد؛ پس من سعي مي‌كنم او را كمك كنم تا خوب شود!سوالات قبل ازدواج 

در واقع شما عاشق كسي شده‌ايد كه اميدواريد با عشق شما تبديل به آدمي ديگر شود! اولا چرا ديگران بايد بر طبق توقع‌ و قاعده شما تغيير كنند؟! دوما شما در واقع عاشق خود واقعي فرد نشده‌ايد؛ بلكه شما روي چيزي كه نيست قمار كرده‌ايد و اميد واهي داريد؛ پس اگر نقشه شما عملي نشود دلسرد مي‌شويد! شايد هم هميشه در يك اميد واهي بمانيد كه بهتر مي‌شود..! شما عاشق صفات بالقوه‌ فرد شده‌ايد؛ نه صفاتي كه فرد اكنون بالفعل دارد! رابطه‌اي كه در آن، شما ناجي و ديگري قرباني است و يا برعكس، رابطه‌اي سالم نيست!

البته ديديم روان درمانگرهايي هستند يا مطالب روانشناسي ميگن اما خودشون هم در زندگي زناشويي مشكل داشتند يا حتي روابط فرازناشويي هم داشته اند چرا مطالب روانشناسي كه خودشون به ديگران ميگن عمل نميكنن البته منظورم به همه نيست چون واقعا روانشناسهاي خوبي در جامعه ما هستند كه سعي ميكنم براساس صحبتهايي كه ميزنند عمل كنند البته نه فقط تو رشته روانشناسي در حرفه هاي ديگه هم اينجور افراد هستند.

وقايع ناگوار را ناديده بگيريم يا خير؟

۲۴ بازديد

روانشناسي غير علمي، ما را تشويق به نديدن واقعيت‌ها و اتفاقات ناگوار، فرار از احساسات منفي و اجتناب از اطلاعات مي‌كند! اما اين اطلاعات چقدر غيرمهم و غيرلازم هستند؟ اتفاقات و اطلاعات، به خودي خود، به ما آسيب نمي‌‌زنند يا دست كم، اين همه آسيب‌زا نيستند؛ بلكه تفسير و استفاده‌اي كه از آن‌ها مي‌كنيم ممكن است آسيب‌زا باشد.

جهان بيرون، هرگز خودش را با افكار من تنظيم نمي‌كند! مسائل من نيز با فكر نكردن، محو نمي‌شوند‌ و اتفاقاً هر چقدر ما سعي كنيم به چيزي فكر نكنيم بيشتر در ذهن ما تكرار مي‌شود و تاخير نيز در حل مسئله يا فرار از واقعيت، كار را براي ما سخت‌تر مي‌كند!

در رويكرد مقابله‌اي كنترل و سركوب، ما مي‌خواهيم علت‌ها را حذف كنيم تا دچار احساسات و افكار منفي نشويم! چون سلامت رواني را در اين مي‌دانيم كه مطلقاً هيچ حس بدي در ما نباشد! شما شايد بتوانيد در جهان بيرون، تنها چيزهايي كه البته تحت كنترل شماست را حذف كنيد؛ اما نمي‌توانيد اين رويكرد حذف و كنترل را براي جهان درون هم استفاده كنيد!

ما موجوداتي هستيم با گذشته و تاريخچه‌ و با خاطرات و تجربياتي... شما نمي‌توانيد محتواي فكري، احساسي و هيجاني اينها را در خودتان حذف كنيد؛ چه بسا سركوب و كنترل، آنها را شديدتر مي‌كند و از ميان خواب‌ها و اعمال ناآگاهانه‌ي شما سر بر مي‌آورند!

پرداختن به مصرف الكل، مواد مخدر، قرص‌هاي روانگردان، رفتار خودكشي، افسردگي، حملات اضطرابي، اعتياد به روابط جنسي، توهم مثبت، خوش خيالي و... اينها نمونه‌هايي از رفتارهاي كنترلي است‌ كه نتايجي جز بيماري، اجتناب از واقعيت و عدم روبرو شدن با مسائل نخواهند داشت.

اين روش‌هاي كنترلي مي‌خواهند بگويند اصلا قبل از اينكه دچار رنج و ناراحتي شوي، علت را حذف كن! اما شما چقدر كنترلي بر حذف و تغيير عوامل دروني و بيروني ناراحتي خود داريد؟ اين حذف و كنترل‌ها چه هزينه‌ها و تبعاتي براي شما به همراه دارند؟ به اينها خوب فكر كنيد.

مشكلات روانشناختي ما، زماني شروع يا تشديد مي‌شوند كه مي‌گوييم من نبايد بترسم! من نبايد گريه كنم! من نبايد الان دلتنگ كسي كه مرا ترك كرده باشم! من نبايد احساس تنهايي كنم! اين نبايدها ناشي از نپذيرفتن واقعيت و روبرو نشدن با احساساتتان است و به اين منجر مي‌شود كه شما واكنش‌هاي هيجاني انجام دهيد تا احساس رنجتان را هر طور شده، رفع و در واقع، سركوب كنيد!

مثلا براي اينكه احساس تنهايي نكنيد؛ با هر كسي از راه رسيد يا دل بستيد؛ ازدواج مي‌كنيد! براي اينكه احساس دلتنگي نكنيد؛ وارد رابطه جايگزين مي‌شويد! چون احساس بيهودگي و بي‌ارزشي مي‌كنيد يا چون از مشكلي در رنج هستيد؛ به سمت اعتياد و مصرف مشروبات الكي مي‌رويد! يا چون به شما خيانت شده و خشم داريد؛ شما هم با خيانت جبران مي‌كنيد! يا چون ترس از شكست داريد؛ هيچ كار جديدي را شروع نمي‌كنيد!

در تمام اين حالات، شما شايد موقتا آن احساس رنجتان را خفه كنيد كه فقط حس نشود؛ اما چون رفتار شما هيجاني و بر اساس انواع اجتناب صورت گرفته است؛ سالم، مسئولانه و عاقلانه نيست. پس هم از آسيب جلوگيري نمي‌كند و هم شما را به نتايج درستي نمي‌رساند! وقتي احساساتتان را نپذيريد؛ از آنها كوه مي‌سازيد و‌ به آنها دامن مي‌زنيد؛ پس شدت و مدت آنها، زياد و خارج از كنترل مي‌شود! مثلا يك غم طبيعي را تبديل به افسردگي مي‌كنيد!سوالات قبل ازدواج 

حتي ممكن است وارد توهمات مثبت شويد تا با افكار جادويي، احساس رنجتان را تسكين دهيد! ممكن است در كنترل خرافه يا اشخاصي كه شما را مسخ كنند قرار بگيريد تا احساس رنجتان حذف شود! اما هيچ راهي جز پذيرش واقعيت و احترام به حقيقت، شما را به صلح و سازگاري نمي‌رساند! وقتي واقعيت‌هاي خودتان را و ديگران را همان طور كه هستند بپذيريد؛ احساس قدرت و اعتماد بنفس مي‌كنيد.

مهم اين است آگاه باشيد فرار، انكار و توهم دارد به شما چه آسيب‌هايي مي‌زند؟ چه هزينه‌هايي براي شما به همراه داشته و چگونه شما را از اهداف و ارزشهايتان دور كرده است‌؟ خيلي اوقات حتي اين فرارها و انكارها، خودآگاهانه نيست و آگاهي نسبت به آنها موجب آشكار شدن و توقف آنها مي‌شود! با خودتان روبرو شويد و خود را با تمام آنچه هستيد بپذيريد!

منبع: مشاوره خانواده

تفاوت انسان خوش بين و انسان بدبين چيست؟

۲۲ بازديد

افكار، قدرتشان را از شما مي‌گيرند اما قادر مطلق نيستند كه شما هر چه فكر كنيد در جهان عيني و فيزيكي بيروني كه قواعد و قوانين تعريف شده‌اي دارد، تغيير ايجاد شود يا اتفاقي بيفتد! مثلا فكر كنيد و بدون هيچ عمل فيزيكي، چيزي جابجا شود يا صفحاتي از كتاب شما ورق بخورد!

بعضي افراد چنان روي قدرت افكار اغراق مي‌كنند كه ميان آنها و واقعيت بيروني، فاصله مي‌افتد و در نهايت، دچار توهم، از بي‌خود شدن و بيماري مي‌شوند!

فرض كنيد جايي از بدن شما به خونريزي افتاده است. اگر مثبت انديش خوش خيال باشيد مي‌گوييد: هيچ اشكالي ندارد! خيال مي‌كنم اصلا زخمي وجود ندارد و يا فكر مي‌كنم كه زخمم خوب شده است!

اما اگر مثبت انديش واقع‌بينانه باشيد تلاش مي‌كنيد كه آگاه شويد چه اتفاقي افتاده و زخمتان در اثر چه حادثه‌اي رخ داده است. آن را پانسمان مي‌كنيد و با تفكر مثبت، به روند طبيعي بهبود زخم مي‌كنيد.

در تفكر مثبت خوش باورانه، شما اصلا موارد منفي يا واقعيت‌هاي رنج‌آور يا خارج از ميل و خواسته را نمي‌بينيد و يا انكار مي‌كنيد! در تفكر منفي هم برعكس فقط روي موارد منفي تمركز مي‌كنيد!

مثلا از يك گل، فقط خار آن را مي‌بينيد و از زيبايي و عطر گل لذتي نمي‌بريد! شما مي‌توانيد سراسر زندگي‌اتان را پر از بدبختي و شكست بدانيد و يا بدون هيچ مشكل و احساس منفي! اين دو نوع تفكر، هر دو غيرواقع بينانه‌ و آسيب‌زننده هستند!سوالات قبل ازدواج 

مثبت انديشان خوش خيال، از تفكر مثبت، براي اجتناب از افكار منفي و مشكلات واقعي خود استفاده مي‌كنند. آنها براي توجيه ناتواني خود، در پذيرش رنج زمان حال، به افكار مثبت مبتني بر آينده پناه مي‌برند و تا وقتي كه واقعيت‌ها و اتفاقات، طبق ليست بايدها، خواسته‌ها و آرزوهاي آنها رخ ندهد؛ دست به دامن افكار مثبت هستند تا شايد دنيا با توجه به انرژي مثبت افكارشان، تغيير كند! تفكر مثبت، وسيله انكار آنهاست!

اما وقتي كه مجبورند درد و رنج واقعيت‌ها، اتفاقات و بيماريها را تحمل كنند خودشان را سرزنش مي‌كنند كه حتما من جايي خطا فكر كرده‌ام! يا مثبت فكر نكرده‌ام يا آنطور كه بايد باور نكرده‌ام!

در نهايت هر اتفاق بدي در زندگي رخ بدهد را گردن باورهاي خودشان مي‌اندازند و خودشان هم نمي‌دانند چگونه بايد باور كنند تا اتفاق بيفتد! فقط مي‌گويند من درست باور نكردم تا شكست نخورم! در حالي كه وجود شكست‌ها و احساسات منفي، جزيي از زندگي طبيعي هر انساني است.

منبع: مشاوره خانواده

چرا بايد ريشه هاي مشكلات هيجاني خود را پيدا كنيم؟

۲۲ بازديد
قبل از اينكه دست به حذف، تغيير و كنترل چيزهايي در بيرون بزنيد تا ناراحتي هاي هيجاني خود را رفع كنيد؛ ابتدا بايستي روي ريشه مشكلات هيجاني خود كار كنيد. زيرا بسياري از مشكلات هيجاني شما از عدم پذيرش احساسات ناخوشايند، اجتناب از واقعيت‌ها و داشتن افكار و باورهاي غيرعقلاني در اين موارد است.

شما ممكن است وقتي هيجانات منفي طولاني مدت و شديدي داريد؛ با روشهايي مثل سفر كردن، خريد رفتن، كار زياد، خوش بيني غيرواقع بينانه و... بطور موقتي از آن رنج رواني دور شويد يا اينكه با روشهاي ناسالم‌تر مثل مصرف الكل، مواد مخدر، قرص و... از روبرو شدن با واقعيت‌هاي رنج‌آور اجتناب كنيد؛ اما مشكلات هيجاني شما مثل افسردگي، اضطراب مفرط، عصبانيت و... ادامه خواهند داشت.

هر چقدر به خود دستور بدهيد خوب باش و حس خوب داشته باش و هر چقدر به خودتان دروغ بگوييد؛ نمي‌توانيد از شر مشكلات هيجاني خود كه ريشه در خودتان دارد خلاص شويد. شما استنباط مي‌كنيد كه اگر من كار X را انجام دهم يا در موقعيت X قرار بگيرم؛ پس دچار احساس Y مي‌شوم و اثرات Z را براي من به همراه خواهد داشت!سوالات قبل ازدواج 

مثلا فردي كه هراس از نتيجه امتحان دارد سر جلسه شركت نمي‌كند و يا فردي كه ضعف عزت نفس دارد از ارتباط با ديگران دوري مي‌كند. اما اتفاقا اجتناب از هر فكر و واقعيتي، آن را تقويت و مي‌كند و هر چه تلاش كنيد بيشتر به چيزي فكر نكنيد؛ بيشتر به آن فكر مي‌كنيد!

تلاش براي احساس بد نداشتن، براي اينكه از عواقب و مشكلات احتمالي جلوگيري كنيد؛ اتفاقا زمان حال شما را بيشتر به آن عواقب و مشكلات، گره مي‌زند! برخي افراد، با اين باور كه در هر شرايط، احساس خوب داشته باش، يا فكر مثبت كن تا جذب كني؛ بيشتر اجتناب از رنج‌ها و تجربه‌ها را تقويت مي‌كنند!

آنها ادعا مي‌كنند انسان سالم، استرس، افسردگي، خاطرات آسيب زا و... ندارد و نبايد داشته باشد كه نتيجه‌ي آن مي‌شود توهم، خوش خيالي، تقليد از زندگي‌هاي به اصطلاح لاكچري، مصرف الكل و مواد مخدر، روابط جنسي بي‌تعهد و... هر چه با نشانه‌هاي مشكلات هيجاني خود مبارزه كنيد تا زماني كه به ريشه هاي پيدايش آنها نپردازيد؛ آنها رفع نمي‌شوند.

اما اگر باور شما اين باشد كه من مسئول احساساتم هستم؛بيشتر مي‌توانيد روي احساسات منفي خود تسلط داشته و آنها را بپذيريد؛ اين پذيرش باعث مي‌شود به جاي انكار يا فرار از احساسات منفي، وجود آنها را در خودتان تصديق كنيد. بعد از پذيرش احساسات منفي و ناراحتي هاي هيجاني، بهتر مي‌توانيد اقدامي عملي و‌ مسئولانه در مورد تغيير افكار، باورها و حل مشكلات عملي خود انجام دهيد.

روش برخورد با هيجانات منفي

۲۳ بازديد

ما در برابر هيجانات منفي ممكن است با چند روش مقابله كنيم. البته هيجانات مثبت غيرقابل كنترل نيز مي‌توانند به ما آسيب بزنند!

يك روش كه قبل يا هنگام بروز هيجان انجام مي‌شود اين است كه خود را آگاهانه و بر اساس شرايط، از عامل هيجان‌زا دور نگه داريم؛ مثلا در موقعيت‌هاي پراسترس يا در روابط غيرقابل كنترل كه مجبور نيستيم باشيم قرار نگيريم يا موادي كه مي‌دانيم هيجانات ما را از كنترل خارج مي‌كنند مصرف نكنيم!

يا براي حفاظت از جان خود، در شرايط پرخطر قرار نگيريم يا خوراكي‌هاي پركالري را در منزل نگه نداريم و... اين اجتناب‌ها چون موقعيتي و مقطعي هستند؛ ممكن است در مواقعي اثربخش باشند.

روشي ديگر اين است كه باورها و قضاوت‌هايي از خود كه عامل هيجاناتمان هستند را بررسي و افكار خطاي خود را پيدا كنيم. مثلا اين ديدگاه كه من نبايد دچار موقعيت چالش برانگيز شوم يا اينكه من اگر در موقعيتي رنج‌آور قرار گرفتم؛ اصلا نمي‌توانم آن را تحمل كنم يا من تحمل شكست يا ناكامي را ندارم

يا اگر فلان اتفاق بيفتد يا اگر كسي من را دوست نداشته باشد و يا اگر از فلاني جدا شوم؛ فاجعه است و... مسلماً من ديدگاهي دارم و در خود مي‌پرورانم كه خود موجب هيجانات منفي در من مي‌شود!

اما روشي ديگر هم وجود دارد كه افراد بعد از بروز هيجانات انجام مي‌دهند. مثلا سركوب هيجان يا اجتناب ذهني از هيجان، توهم و خوش خيالي، رويا پروري، اميدواري كاذب، پرت كردن حواس، پرداختن به فعاليتهاي انرژيبخش، آرام سازي خود و غيرهسوالات قبل ازدواج 

برخي روشها نه تنها هيجانات شما را فروكش نمي‌دهند بلكه باعث مي‌شوند بيشتر به هيجانات خود دامن بزنيد. مخصوصاً روش‌هايي كه شما را به سمت اجتناب از تجربه افكار و احساسات منفي مي‌كشانند. چون شما را مجبور مي‌كنند كه فكر كنيد به چيزي فكر نكنيد! تلاش براي حذف فكر يا جايگزيني آن با فكر ديگر، بيشتر به فكر منفي شما دامن مي‌زند.

اما اگر شما به مرور روي وجه بالغ و آگاه خود كار كنيد و موقعيتهايي كه باعث برانگيختن هيجاناتتان مي‌شود را دوباره ارزيابي كنيد و افكار خود را مورد بررسي قرار دهيد و اگر انتظارات مثبتي از توانايي خود در مقابله با شرايط استرس‌زا داشته باشيد؛ بهتر مي‌توانيد با آن مقابله سالم داشته باشيد.

 
 

بنظرم مسئوليت پذيري يعني اينكه درسته كه اين مشكل (ممكنه) توسط ديگران در من و زندگيم ايجاد شده اما حالا در زندگي من وجود داره و ديگران هم توانايي اينو ندارن كه برام حلش كنند (نه اينكه الزاما نخوان كمكمون كنن يا مارو دوست ندارن)... پس بجاي سرزنش اونها و ادامه دادن اون مشكلات، چون ارزشمندم و لايق زندگي بهتر و روابط بهتر پس ميرم و حلشون ميكنم تا در ادامه ي زندگيم چيزهاي بهتري رو تجربه كنم????????????

كتاب مديريت اضطراب و هيجانات و افسردگي

۲۲ بازديد

وقتي اتفاق ناگواري مي‌افتد يا در موقعيتي منفي قرار مي‌گيريد؛ افكار خطا و باورهاي منفي شما به سرعت فعال مي‌شوند و اين افكار و باورهاي شماست كه منجر به احساسات و هيجانات منفي شما مي‌شوند؛ نه آن اتفاق و موقعيت منفي. اما ممكن است نسبت به آنها ناآگاه باشيد!

در اين چرخه‌ي موقعيت و اتفاق - فكر و باور - احساس و هيجان، چه عواملي را مي‌توانيد كنترل كنيد يا چه عواملي در كنترل شماست؟

ممكن است برخي موقعيت‌ها يا اتفاقات، تحت كنترل شما باشند مثلا مي‌توانيد وارد رابطه‌‌ ناپايداري نشويد كه مي‌دانيد بيشتر به شما احساس ناامني و رهاشدگي خواهد داد يا از تشنج و درگيري با افراد ناسالم خودتان را دور نگه ‌داريد.

اما برخي موقعيت‌ها و اتفاقات هستند كه هم در كنترل شما نيستند يا كامل در كنترل شما نيستند و هم اينكه مي‌بايستي با آنها روبرو شويد و نمي‌توانيد و نبايستي از آنها بگريزيد.

مثلا وقتي كه لازم است در مصاحبه‌اي شركت كنيد؛ وقتي كه بايد براي جمعي صحبت كنيد؛ وقتي كسي به شما توهين كرده است و يا در تلاشي شكست خورده‌ايد؛ وقتي كه در آستانه جدايي از يك رابطه ناسالم قرار داريد‌

اما شما در اين وضعيت‌ها مي‌توانيد افكار و باورهاي خود را منطقي و عقلاني‌تر كنيد تا دچار هيجانات منفي نشويد يا حداقل هيجانات منفي كمتر و موقت‌تري را تجربه كنيد تا به دنبال آن رفتار سالم‌تري از شما بروز داده ‌شود.

در نهايت با كمي اضطراب، در مصاحبه شركت مي‌كنيد و براي جمع صحبت مي‌كنيد؛ قاطعانه و محترمانه با آن توهين برخورد مي‌كنيد و از شكست خود درس مي‌گيريد و بدون ترس و وابستگي يا با كمترين رنج و آسيب، خودتان را با جدايي سازگار مي‌كنيد.سوالات قبل ازدواج 

اما اگر باور داشته باشيد كه آن موقعيت‌ها و اتفاقات ناگوار، مستقيماً علت هيجانات منفي من شده‌اند؛ متوجه افكار و باورهاي واسطه نمي‌شويد و مسئوليت احساسات خود را نمي‌پذيريد. اتفاقات و موقعيت‌ها بر ما تاثير دارند اما افكار و باورهاي ما تاثير بيشتري بر احساسات و هيجانات ما دارند و در واقع علت آنها هستند.

افرادي كه عقلاني زندگي مي‌كنند و درست انديش هستند؛ افكارشان را بيشتر علت اصلي احساسات خود مي‌دانند؛ آنها سالم‌تر زندگي مي‌كنند و كمتر به هر دليلي ناراحت مي‌شوند. البته زيستن آگاهانه و عقلاني، به معناي حذف يا انكار احساس و عاطفه نيست و اين دو هم در مقابل هم نيستند.

اما نادرست انديشان و كساني كه رفتارهاي هيجاني و غيرعقلاني دارند بيشتر تحت كنترل احساسات خود هستند و ثبات عاطفي و هيجاني نيز ندارند. آنها ديگران را مقصر احساسات خود مي‌دانند.

منبع: مشاوره خانواده