reza99

خدمات مشاوره خانواده و روانشناسي

چرا براي پذيرش واقعيات مقاومت ميكنيم؟

۱۹ بازديد

هر چه يك حقيقت تلخ تر باشد پذيرش آن براي ما دشوارتر خواهد بود. اما تا زماني كه حقيقت را نپذيريم نمي توانيم به مرحله جديدي از آگاهي وارد شويم. تا زماني كه در برابر حقيقت مقاومت مي كنيم هيچ چيزي را حل نمي كنيم. نه تنها بايد حقيقت را بپذيريم بلكه بايد خودمان را همانطور كه هستيم بپذيريم. اگه خودمون رو نپذيريم نمي توانيم به سمت تغيير رويم. نمي توانيم به سمت بهتر شدن گام برداريم.
 

هر چه واقعيت‌، رنج‌آورتر باشد؛ پذيرش آن براي ما سخت‌تر است. چون براي ما دشوار است اعتقادات، خواسته‌ها و احساسات خود را وارد پذيرش واقعيت نكنيم

همچنين ما از كودكي سعي مي‌كنيم آسيب‌ها را با انواع مكانيزم‌هاي دفاعي فراموش كنيم؛ به همين خاطر شديداً مقابل پذيرش واقعيت مقاومت مي‌كنيم و ممكن است اصلا تجارب رنج‌آور را بخاطر نياوريم اما در ناخودآگاه ما وجود دارند و بيشتر آسيب مي‌زنند!

خانمي كه نپذيرفته با همسرش مشكل دارد مي‌گويد: زندگي ما را چشم زده‌اند! مادري كه نپذيرفته پسرش اعتياد دارد مي‌گويد: من به خوبي پسرم باور دارم! مردي كه جدايي از همسرش را نپذيرفته، به مصرف الكل روي آورده است!
در اين موارد، افراد هيچ كاري براي مشكلات موجود نمي‌كنند و اوضاع بدتر مي‌شود.

براي اينكه بتوانيد واقعيت‌ها و تجارب رنج‌آور را راحت‌تر بپذيريد لازم است ارتباط فكري و احساسي خود را با آنها تغيير دهيد! چون تجربه‌ها و واقعيت‌هاي دردناك را نمي‌توانيد عوض كنيد؛ هر چقدر خودتان را سرزنش كنيد و هر چقدر سعي كنيد به آنها فكر نكنيد!

فكر نكردن يا ناديده انگاشتن واقعيت‌ها، به شما بيشتر آسيب مي‌زند! پيروزي در پذيرش است. لازم است نگاه قضاوت‌گراي خود را نسبت به واقعيت‌ها و تجربه‌ها، به سمت مشاهده‌گري ببريد.

يعني به جاي اينكه افكار و برداشت خود را از واقعيت باور كنيد؛ واقعيت را تنها به همان صورتي كه هست مشاهده كنيد. اين مشاهده‌گري در ذهن ‌آگاهي يا توجه آگاهي نيز انجام مي‌گيرد.

افكار و قضاوت‌ها را ممكن است نتوانيم متوقف كنيم و مشكل هم لزوماً از آنها نيست! مشكل اينجاست كه آنها را باور مي‌كنيم؛ با محتوا و معناي آنها ادغام مي‌شويم و طبق هر چه در ذهنمان مي‌آيد عمل مي‌كنيم! نتيجه مي‌شود واكنش‌ها و هيجاناتي كه شتابزده از ما سر مي‌زند!

مثلا به جاي اينكه بگوييد من فكر مي‌كنم احمقانه رفتار كرده‌ام؛ مي‌گوييد من فكر مي‌كنم احمق هستم! و بعد احمق بودن خود را باور مي‌كنيد! نتيجه كار، چيزي جز سرزنش، افسردگي و شكست در كارها نيست!

اگر با افكار و برداشت خود هماهنگ و همراه نشويم و‌ آنها را باور نكنيم؛ از خودگويي و برچسب به خود رها شده و افكار خود را مانند موجوديتي مستقل از خودمان مي‌بينيم.

پس باعث مي‌شود هم متوجه ضررهاي افكار خود بشويم و هم بهتر بتوانيم آنها را تغيير دهيم. چون آنها ديگر به ما چسبيده نيستند و خود را فراتر و بيرون از آنها مي‌بينيم.شماره مشاوره ازدواج

مشاهده افكار باعث توقف آنها نمي‌شود اما باعث مي‌شود توسط آنها تحريك نشويد و انتخاب‌هاي آزادتري داشته باشيد.
 
ترويج كتاب خواني وخواندن كتاب خيلي عالي هست..اماشبيه كتاب هازندگي كردن ناشدني ست.
يادمون نره خودنويسنده و فيلسوف هاهم شبيه كتاب هاشون زندگي نكردند.
و اين اصلا هم بدنيست چون نشون ميدن كه ما انسان هاناقص هستيم و هرگز ايدال نميشيم.
خواندن كتاب بايدعميق باشه كه ازش نـٌت برداري كني شايد صدرصدنشه اجراكني نوشته هاش اما بايد در رفتارگفتار انديشه روابط عاطفي خانوادگي اجتماعي تو تأثيربزاره بايدازخشم درون توكاسته كنه كتاب بايدتفكرات جٌزم انديشي ودِگماتيسم مارو به چالش بكشه..
كتاب بايد انسان دوستي مهرباني به تو يادبده.
بايدوقتي توراباتاريكي وجودي درونت روبرو ميكنه.
بهت يادبده كه باتاريكي هاي ديگران هم رفتارمثبت وخردمندانه اي برگٌزيني. كتاب بايدبه ماكتاب خوان ها يادبده كه آدم ها را همان طوري كه هستندبپذيراگرپذيرشش برايت سخت و دشواره فاصله ات را حفظ كن.
كتاب بايدتأثيرات عميق و فيدبك هاي مثبت ارائه بده درافكارواعمال ما ميراث هرپدرومادري براي وارثان باقي مانده ميتونه آگاهي وكتاب هاي مفيدباشه البته دركناركتاب هاي روانشناسي علميد بايدكتاب هاي تاريخي سياسي هم خوند چون ملتي كه تاريخ خودرانداندمحكوم به ظلمهستند
آره كتاب خوندن عاليه بشرطي كه بهش عمل كنيم.

آيا وقايع ناگوار قابل پيش بيني هستند؟

۲۶ بازديد
 
 
انقدر تعداد چراغ هاي زرد تو زندگي زياده و هر روز و هر ساعت اتفاق ميفته ،توجه به همشون امكان ناپذيره. واقعيتها خيلي از مواقع سهمگين و دور از انتظاره و حال ادمو خراب ميكنه و قدرت حركت رو ميگيره. و به قدري زورشون زياده كه انسان از رويارويي باهاشون اجتناب ميكنه . مثل اين روزا. ابر سياه نوميدي و ياس و رنج و بلا روي زندگي سايه انداخته.
 

هميشه در زندگي قبل از اينكه اتقاق بزرگ‌تري بيفتد يا با واقعيت‌هاي ناگواري مواجه شويد؛ زندگي به شما علائم و چراغ زردهايي نشان مي‌دهد كه شما بي‌توجه از كنار آنها مي‌گذريد! يا اصلا ناديده مي‌گيريد و انكار مي‌كنيد و يا كم اهميت جلوه مي‌دهيد.

مثلا زماني كه بخاطر رفع نيازهايتان‌، وارد يك رابطه مخرب مي‌شويد! زماني كه به درخواست‌هاي خلاف، يا خارج از اصول و ارزش‌هايتان، نه نمي‌گوييد!

زماني كه تمام اختيار ذهن و بدن خود را به ديگري واگذار مي‌كنيد! زماني كه با مشكلات و واقعيت‌ها‌، روبرو نمي‌شويد و براي فرار از آنها، به دامان اعتياد، الكل و... پناه مي‌بريد!

زماني كه خودتان را با توهم و اميد كاذب، در يك شرايط خيلي بد، نگه مي‌داريد! اينها زمانهايي هستند كه شما داريد به سمت چراغ‌هاي قرمز زندگي‌تان، پيش مي‌رويد!

وقتي شما خودتان را به سمت يك شرايط كنترل نشده‌ي هيجاني مي‌بريد تا هوشياري شما از بين برود و هر كاري از شما سر بزند؛ مسئوليت شما از بين نمي‌رود و نمي‌توانيد ادعا كنيد كه من از خودم هيچ اختياري نداشتم يا ديگري مجبورم كرد و خودم نمي‌خواستم!

وقتي ادعا مي‌كنيد كه وابستگي مفرط در يك رابطه، اجتناب ناپذير است؛ مسلما تبعات احساسات و رفتار خود را نيز بر عهده نخواهيد گرفت! بعد فكر هم مي‌كنيد كه اگر طرفتان را عاشق خود كنيد يا عاشق او باشيد؛ ديگر مهم نيست رابطه شما اصلا از پايه خطاست يا سالم نيست!

وقتي شما نخواهيد با آگاهي و هوشياري زندگي كنيد پس تصميم گرفته و عواقب آن را بر عهده نمي‌گيريد و گردن پدر و مادر، ديگران يا هر عامل بيروني مي‌اندازيد! آن وقت دقيقا رفتارها و آدمهايي را انتخاب مي‌كنيد كه شما را ناهوشيارتر نگه مي‌دارند!سايت مشاوره ازدواج

مثلا با مصرف فراوان مشروبات الكلي، استعمال مواد مخدر، بودن با آدمهاي بي مسئوليت و انجام رفتارهاي خارج از كنترل، مي‌خواهيد خود را بي‌خبر و بي مسئوليت نسبت به زندگي و خودتان نگه بداريد! اين شما هستيد كه مي‌خواهيد در بي‌خبري بمانيد و انتخاب كنيد!

مثلا با وابستگي و غفلت ازدواج مي‌كنيد چون نمي‌خواهيد اين واقعيت تلخ را بپذيريد كه شما فلاني را هوشيارانه دوست نداريد و اصلا او آدم مناسبي براي شما نيست.

چگونه اضطراب حمله ميكند؟

۲۱ بازديد

بهتر است تعريف افكار مثبت يا منفي را كنار بگذاريم و خود را زياد درگير آن نكنيم! زيرا يك فكر درست يا غلط، مي‌تواند مثبت يا منفي باشد! افكار غلط، افكاري هستند كه منطبق بر حقيقت نيستند يا بطور دقيق، واقعيت يا آنچه اتفاق افتاده است را شرح نمي‌دهند يا منعكس نمي‌كنند!

افكار غلط، چه منفي و يا حتي مثبت باشند؛ به ما آسيب مي‌زنند و مشكلات هيجاني و رفتاري براي ما ايجاد مي‌كنند. پس روش درست روبرو شدن با افكار، اين نيست كه آنها را به هر صورتي كه هستند مثبت كنيم؛ بلكه لازم است افكارمان را مشاهده و از ماهيت و ريشه آنها آگاهي پيدا كنيم و پيامدها و نتايج آنها كه همان رفتارهاي ما هستند را بررسي كنيم و مسئوليت آنها را بپذيريم.

يكي از راههايي كه باعث مي‌شود افكار غلط را كنار بگذاريد؛ اين است كه مزايا و معايب افكارتان را ارزيابي كنيد.‌ بررسي كنيد كه فلان فكر خاص، چه پيامدهاي مثبت و منفي براي شما دارد؟ اگر آن فكر را كنار بگذاريد چه اتفاقي مي‌افتد؟ اگر فكر ديگري جايگزين آن شود چه تغييري در پيامدها انجام مي‌شود؟

نكته مهم در اينجا اين است كه يك فكر يا رفتار غلط، ممكن است براي شما مزايايي مقطعي و موقتي نيز داشته باشد اما در بلندمدت، براي شما ضرر خواهد داشت. مثلا سيگار كشيدن يا اجتناب از يك موقعيت، ممكن است احساس خوب موقتي بدهد اما در بلندمدت براي شما آسيب به همراه خواهد داشت. پس به معايب بلندمدت توجه كنيد.

گاهي هم يك فكر يا رفتار، مزاياي كاذبي براي شما به همراه دارد. مثل وابستگي عاطفي كه باعث مي‌شود شما حتي در يك رابطه آسيب زا بمانيد! يا فكر قرباني بودن كه شما را در بي‌مسئوليتي و دنبال مقصر گشتن نگه مي‌دارد!

ذهن شما گاهي اوقات، به مزاياي كاذب توجه بيشتري مي‌كند و معايب واقعي را ناديده مي‌گيرد. اما اگر با مسئوليت انتخاب‌ها و پيامد رفتارتان بطور واقع بينانه، آشنا شويد افكار غلط را كنار خواهيد گذاشت يا حداقل با آگاهي از پيامدها و قبول مسئوليت، همچنان به آن فكر يا رفتار غلط، ادامه خواهيد داد!

بنظر ميرسه قبل از افكار هيجانات هستند و بهتره اول بريم سراغ اونا مبحث هيجانات اونقدر مهمه كه كم كم تمام رويكردها دارن اونو وارد كارشون ميكنن .فكر باعث عمل نميشه و هيجان مهم تره و راهش غلبه بهش با تكنيك ايي اف تي يا ضربه تراپيه. بخوانيد: مشاوره هاي قبل از ازدواج


همانطور كه مي‌دانيد مشكلات و رنج‌ها در زندگي، اجتناب ناپذير هستند اما مهم اين است مشكلات و رنج‌ها، در راه چه ارزشها و اهدافي پيش آمده‌اند و در واقع، آيا اين رنج‌ها، ارزش تحمل كردن دارند!؟

و آيا اصلاً ارزش‌هاي ما، ارزش‌هاي خوب، راستين و ارزيابي شده‌اي هستند؟! ارزش‌هاي شما در زندگي چه هستند و براي آنها و در مسير آنها، چه رنج‌هايي برده‌ايد؟ شما چه درس‌هايي از روبرو شدن با مشكلاتتان گرفته‌ايد؟ بعد از عبور از مشكلات، تبديل به چه آدمي شديد يا چه تغييرات عميق و دروني داشتيد؟

 
رنجها اجتناب نا پذير هستن. من فكر ميكنم چه خوبه كه اين رو در خاطر داشته باشيم، تا بجاي اينكه بشكل غريزي بخوايم از رنج فرار كنيم و وارد تنبلي و رخوت و انفعال بشيم، رنج ارزنده رو بپذيريم و انتخاب كنيم. مطلب بعدي در مورد تغيير هست، دكتر بابايي زاد جايي فرمودند كه گاهي اصلا متوجه نميشيم كه تغيير كرديم فقط زماني كه دقيق خودمون رو با گذشته مقايسه و برسي ميكنيم متوجه ميشيم، پس بدون نگراني خودسازي رو ادامه بديم.

كسي كه خودش را دوست ندارد!

۲۶ بازديد

همين طور است ما گم مي شويم و به دنبال خودمان به سلوك بيروني مي پردازيم...ما مشغول بودن را انتخاب مي كنيم كه كمتر درد بكشيم....غالبا نمي دانيم كه شادي را و رضايت را و خودبسندگي را در همان جايي كه گم شد يعني كودكي جستجو كرد.نه با نوستالژي و حسرت بلكه با اگاهي و بررسي. غالبا چيزي در درون گم مي شود و به اشتباه در بيرون به دنبالش مي گرديم.خود دوستي گم مي شود و ما ان را در رابطه اي معيوب جستجو مي كنيم...حرمت نفس گم مي شود و ما ان را در تغييرات مكرر جسم يا دكوراسيون خانه و مبل و پرده و برند كيف و كفش جستجو مي كنيم "گم كرده ام خودم را...نديده اي مرا؟"

 

چرا اين قدر تفريح و گشت و گذار مي‌كنيم؟ چرا در زندگي انسان مدرن تفريح جايگاهي دارد كه در زندگي انسان سنتي دارد؟ براي اينكه انسان مدرن نمي‌تواند با خودش تفريح كند!

يعني هر وقت به خودش رجوع مي‌كند از خودش بدش مي‌‌آيد. باغي درون خودش ندارد كه اگر ده سال هم مسافرت نرود هيچ وقت حوصله‌اش سر نرود. آدمي كه تفكر معنوي عميقي دارد، اگر صد سال هم مسافرت نرود يك لحظه نمي‌گويد حوصله‌ام سر رفت. چون دائماً مشغول سير در يك باغ دروني است.

وقتي ما باغ دروني نداريم بايد برويم باغهاي بيروني را ببينيم. آدمي كه خودش را نمي‌تواند تماشا كند چاره‌اي جز اين ندارد كه برود و بيرون از خودش را تماشا كند.

اشخاص معنوي آن قدر درون خودشان چيزهاي نو كشف مي‌كنند و چيزهاي بسيار شاد كننده، اميدواركننده و آرامش‌بخش مي‌يابند كه كمتر به سير و مسافرت بيروني احتياج پيدا مي‌كنند.

بنابراين يكي از دلايلي كه ما اين قدر به مسافرت و تفريح نيازمنديم، اين است كه ما انسان‌هاي معنوي نيستيم. هر چه انسان معنوي‌تر باشد، كمتر احتياج پيدا مي‌كند به اينكه مدام منظره و تابلو را عوض كند!

و بخاطر اين انسان جديد، تابلوهاي خانه‌اش را هر از چند مدت عوض مي‌كند، مبلمان خانه‌اش را هم و... چون بعد از مدتي اينها ديگر نمي‌توانند او را از خودش به بيرون از خودش توجه دهند.

مطلب بالا: استاد مصطفي ملكيان (مطلب ويرايش شده)
.
برخي گمان مي‌كنند با تغيير محل سكونت، آدم‌هاي تازه دور خود جمع كردن، تغيير شغل يا مسافرت مي‌توانند از شر مشكلاتشان خلاص شوند! فراموش مي‌كنند كه هر جا بروند خودشان را همراه مي برند.

ما نمي‌توانيم از آنچه كه هستيم فرار كنيم. اگر در شيكاگو افسرده باشيم، در لس آنجلس هم احساس افسردگي خواهيم كرد. با تغيير صحنه ممكن است مدتي اوضاع بهتر بنمايد، با اين حال رفته رفته همان رفتارهاي پيشين را در پيش خواهيم گرفت، همان كمبودها، همان روحيه، همان احساس‌ها باز به سراغمان خواهد آمد.

اين مطلب را بخوانيد: مشاوره خانواده چيست؟

اين امر در عشق هم صادق است. به زعم خودمان انتخابمان نادرست بوده است، بنابراين توقف مي‌كنيم و با كس ديگري همسفر مي‌شويم. روز از نو روزي از نو..! باز هم چندي احساس خوشبختي مي‌كنيم و با كسي ديگر همسفر مي‌شويم. ديري نمي‌گذرد كه در مي‌يابيم هنوز اندر خم همان كوچه اوليم، مضطرب، ناخوشبخت و زياده‌خواه.

دگرگوني‌ها را بايد در درون محقق كنيم نه در بيرون. همين است و بس! مي‌توان انتخاب كرد، اما نمي‌توان از رنج حاصل از انتخاب در امان ماند.

زاده براي عشق
لئو بوسكاليا

منبع: وبلاگ مشاوره خانواده

بهترين فيلم هاي روانشناسي يا فلسفي

۲۰ بازديد

لطفاً بهترين و تاثيرگذارترين فيلم‌هاي خوبِ روانشناسانه و يا فلسفي را‌ كه مي‌شناسيد معرفي كنيد.

مثل:

 
 

جزيره شاتر(اسكيزوفرني و استرس پس از سانحه)
فيلم تيمارستان استون هرست (هيستري)
فيلم حكمت رويا (مستند كارل گوستاو يونگ)
فيلم بي‌خوابي (اختلال خواب)
فيلم جوكر ۲۰۱۹ (شخصيت ضد اجتماعي و اسكيزوفرني)
فيلم گتسبي بزرگ (شخصيت ضد اجتماعي و خودشيفته)
درخشش (اسكيزوفرني)
مرد باراني (اوتيسم)
ذهن زيبا (اسكيزوفرني پارانوييد)
هوانورد (اختلال وسواس جبري)
سيبل (اختلال شخصيت چند گانه)
اتوبوسي به نام هوس (روان‌شناسي هوس)
كشنده جاذبه (اختلال شخصيت مرزي)
بي‌باك (اختلال استرس پس از سانحه)
كينگ فيشر (اختلال دمانس)
هنگامي كه چشم حسود بتركه (خشونت، قاچاق، الكليسم، فقر)
بوكس هلنا (اختلال رواني، وسواس، حسادت)
2/19 هفته (اختلال در قدرت و كنترل جنسي)
چشمان خفته گستر (فيلم سرد، سوالات بي‌پاسخ ، وسواس و حسادت)
بهتر از اين نميشه (اختلال وسواس اجباري)
چه باب؟ (فيلم سرگرم كننده و جدي)
صبحانه باشگاه (مسائل نوجوان و نمونه‌اي از پويايي)
آبي (غم و اندوه و روح انسان)
رابط خطرناك (دستكاري و ذهن بازي‌ها در فرانسه قرن 18)
پرواز بر فراز آشيانه فاخته يا ديوانه‌اي از قفس پريد(موسسه رواني، پويايي گروه)
دختر پ (بيمارستان رواني، اختلال مرزي، افسردگي)
داستان زن جوان (GIA)
شاهزاده جزر و مد (نقش درمانگر)
چه روياها فرا مي‌رسد (افسردگي و خودكشي)
بني و جون (اسكيزوفرني)
عجب خوردن انگوري (تجسم بزرگ نوجوان عقب مانده‌ي ذهني و مادر چاق رواني)

 

بوي خوش زن .آلپاچينو .اين فيلم رو بارها بايد ديد تا معني عزت نفس و ايستادگي روي عقايد درست رو بفهميم .شايد نزديك به ده بار با عشق نه از روي وقت گذروني اين فيلم رو ديدم و لذت بردم .

 
اين مطلب را بخوانيد: مشاوره خانواده چيست؟
 

معلم پيانو/ رواني/ باشگاه مشتزني/تنگه ي وحشت/ حيوانات شبزي/ آسمان وانيلي/ جزيره ي شاتر/ جذابيت مرگبار/ بازي/ درخشش/ قلم پر ها / ميزري/ دختر گمشده/ چشمان كاملا بسته/ كشتن گوزن مقدس/ پرتقال كوكي/ امتياز نهايي/ غريزه اصلي / اثر پروانه اي/ قوي سياه/ دشمن/ درختِ زندگي/ مستاجر/ ماهِ تلخ/ مرثيه اي براي يك رويا/ سرگيجه/ متد خطرناك/ پير پسر ( همكلاسي) / بيخوابي/ سكوت بره ها/ يادآوري/ حس ششم/ ترنس / صد وبيست و هفت ساعت/چشمه/ تلقين/ نمايش ترومن/ جان مالكوويچ بودن/ پسر بچگي/ درخشش ابدي يك ذهن پاك/ روزِ موش خرما/هوشِ مصنوعي/دوازده مرد خشمگين/ دوازده ميمون/ تيغ نورد/ اميلي/ برگشت ناپذير/ آزمايش/ زنِ ح.ش.ر.ي /فرزندان بشر/ بزرگراهِ گمشده / مُهر هفتم/ تصادف/عجيب تر از خيال/ عشقِ سگي/ مرد پرنده اي/ بابِل/ ماليخوليا / چراغ گاز / افسون شده / هويت / بازي هاي مسخره / خرچنگ و....

 

 آيا زخم خورده‌ها علاقه عجيبي به زخم زدن به ديگران دارند!

۲۳ بازديد

هيچ‌گاه انسان سالم، ديگري را شكنجه نمي‌كند. اين انسان آزار ديده است كه آزار مي‌رساند. زخم خورده‌ها علاقه عجيبي به زخم زدن به ديگران دارند! آنها كه از عزت‌نفس پاييني برخوردارند؛ ميل عجيبي به تحقير كردن و گرفتن اعتماد به نفس و عزت نفس ديگران دارند!
تو هيچ‌گاه كنار آنها بزرگ نمي‌شوي، فقط تحقير مي‌شوي. چون يك فرد ناسالم، هر چيز در اطرافش را هم بيمار مي‌كند..! يونگ

اگر من خودم را دوست نداشته باشم و احساس نكنم كه من همين طور كه هستم شايسته و لايقم؛ آن وقت به دنبال پيدا كردن اشتباهات در ديگران مي‌روم تا آرامش كاذب پيدا كنم كه من تنها نيستم كه فقط نقص دارم!

احساس ارزشمندي پايين، باعث مي‌شود كه هميشه به فكر جلب توجه ديگران و تاييد گرفتن از آنها باشيد اما با اين وجود به آنها گوش ندهيد و آنها را درك نكنيد!

نتيجه‌ اين مي‌شود كه با ديگران معمولاً به سوءتفاهم مي‌رسيد و احساس مي‌كنيد كه هميشه مورد قضاوت قرار گرفته‌ايد!

احساس ارزشمندي پايين، باعث مي‌شود نسبت به نظر ديگران در مورد خودتان، حساس شويد و از انتقاد ديگران، شديدا مورد رنجش قرار بگيريد!

كساني كه احساس ارزشمندي پاييني دارند حس خودمحوري بالاتري دارند! آنها فكر مي‌كنند تمام مسائل عالم و آدم به آنها مربوط مي‌شود و آنها مركز توجه ديگران هستند!

در مورد ارزش وجودي خود اغراق مي‌كنند؛ پس نسبت به حرفها و رفتارهاي ديگران شديداً زود رنج مي‌شوند! از يك طرف، فكر مي‌كنند مركز توجه عالم هستند و از طرف ديگر، ارزش خود را شديداً پايين مي‌آورند!

هميشه كساني هستند كه از ما باهوش‌تر، عاقل‌تر، جالب‌تر و زيباتر باشند ولي كسي وجود ندارد كه تمام اين خصوصيات را يكجا و با هم داشته باشد!

پس بهتر است دست از مقايسه و رقابت برداريم و خودمان را همانطور كه هستيم دوست داشته باشيم و بپذيريم. اگر از ديگران عشق و احترام مي‌خواهيد؛ بايد ابتدا اينها را بدون توقع به خود ببخشيد.

به كارها و رفتارهايتان توجه كنيد و ببينيد چقدر با مهرباني با خودتان رفتار مي‌كنيد؟ چقدر مسئوليت اشتباهات خود را بر عهده مي‌گيريد و چقدر از خطاهاي خود مي‌گذريد؟

اين مطلب را بخوانيد: مشاوره خانواده چيست؟

چقدر مي‌پذيريد كه احساسات و افكار شما بايد در كنترل و مسئوليت خودتان باشد و چقدر تغيير خود را وابسته به تغيير ديگران نمي‌كنيد؟

روانشناسي امروزي

سبك هاي دلبستگي چيست؟

۲۱ بازديد

افرادي كه در سن كم به خاطر شرايط خانوادگي خود، آسيب ديده‌اند؛ در بزرگسالي و در مواجهه با مشكلات و ابهامات موجود در روابطشان، عموما دو نوع واكنش از خود نشان خواهند داد.

اول تمايل به رفتاري مضطرب، چسبنده و كنترل كننده است كه به آن دلبستگي اضطرابي مي‌گوييم. دوم، تمايل به عقب نشيني دفاعي كه به آن دلبستگي اجتنابي مي‌گوييم.

فرد مضطرب مايل است مدام شريك زندگي‌اش را چك كند. حسادت مي‌ورزد و بيشتر عمر حسرت مي‌خورد كه روابطش صميمانه‌تر نيست. فرد اجتناب كننده، از نياز به فاصله صحبت مي‌كند‌ و از تنهايي خود لذت مي‌برد.

شما فكر مي‌كنيد چه سبكي از دلبستگي هاي زير داريد؟

دلبستگي اجتنابي: خواستار روابط عاطفي صميمانه هستم اما در مي‌يابم كه بي‌هيچ دليلي ديگران اغلب مايوس كننده و بدجنس هستند! نگرانم كه اگر خيلي به ديگران نزديك شوم آسيب ببينم! برايم اهميتي ندارد كه تنها باشم!

دلبستگي اضطرابي: مي‌‌خواهم با ديگران رفتاري صميمانه و عاطفي داشته باشم اما اغلب در مي‌يابم كه آنان تمايل ندارند آن قدري كه دوست دارم به من نزديك شوند نگرانم كه ديگران به اندازه‌اي كه من براي آنها ارزش قائلم براي من ارزش قائل نباشند! اين موضوع، من را خيلي ناراحت و آزرده مي‌كند.

دلبستگي ايمن: نسبتاً براي من آسان است كه از نظر عاطفي به ديگران نزديك شوم. به راحتي مي‌توانم به ديگران تكيه كنم و بپذيرم كه ديگران به من تكيه كنند. نگران نيستم كه تنها بمانم يا از سوي ديگران پذيرفته نشوم.

برگرفته از كتاب سير عشق، آلن دوباتن با اندكي ويرايش

اگر مي‌خواهيد با عشق از شروع شورانگيز آن تا شروع مشكلات آن، بطور واقع بينانه آشنا شويد؛ خواندن اين دو كتاب را از آلن دوباتن پيشنهاد مي‌كنم.

اين مطلب را بخوانيد: مشاوره خانواده چيست؟

نياز هاي زنان در زندگي مشترك را در واقع ميتوان پايه و بنيان هر رابطه زناشويي دانست كه براورده كردن اين نياز ها به شيرين تر شدن زندگي كمك ميكند. برطرف كردن اين نياز ها براي بهبود روابط زناشويي امري ضروري ميباشد. زيرا زنان هنگامي كه ببينند همسرشان به نيازهاي آنها توجه و رسيدگي ميكند، آنها نيز به طبع براي جبران اين كارها وظايف زنانگي خود را به بهترين نحو انجام ميدهند. هر زن در زندگي انتظاراتي از مرد خود دارد:
توجه
مهرباني
دوست داشتن
دل بستگي
قدرداني
امنيت
آرامش
دوري از تنش
محبت و.. تنها بخشي از نياز هاي زنان در زندگي مشترك است كه انتظار براورده شدن آنها را دارند.
به طور طبيعي هر دختري كه در شرايط ازدواج قرار ميگيرد براي خود اهداف و مقاصدي را در نظر دارد كه بتواند در آينده با همسري كه نيمه گمشده او است به اهداف مشتركشان دست يابند.
در راستاي حركت به سوي اين اهداف هر دو شخص بايد به نظرات، انتظارات و توقعات يكديگر احترام بگذارند و به قول و قرار هاي خود جامع عمل بپوشانند. لازمه ادامه يك زندگي شاداب و سالم توجه متقابل زن و مرد به همديگر و برآورده كردن نياز هاي جنسي، روحي، عاطفي و ماليشان است كه در زندگي مشترك بسيار مهم ميباشد. در اين بين لازم است به نسبت مردان توجه بيشتري به آنها داشته باشند زيرا زنان به طور غريزي احساست قوي تري دارند و راحتت تر وظايف اخلاقي و احساسي خود را مديريت ميكنند.

حس دوست داشتن و مسئوليت پذيري

۲۱ بازديد
 


ما از عشق طوري سخن مي‌گوييم كه انگار چيزي يگانه و يكپارچه است؛ اما عشق از دو وجه خيلي متفاوت تشكيل شده است: دريافت عشق و عشق ورزيدن. ما بايد زماني ازدواج كنيم كه آماده انجام عشق ورزيدن باشيم و از وابستگي شديد و نياز غير طبيعي خود به دريافت عشق آگاه باشيم! ما در حالي رابطه‌ها را آغاز مي‌كنيم كه تنها درباره دريافت عشق مي‌دانيم و افسانه‌ها ساخته‌ايم!

بچه‌ها اينطور برداشت مي‌كنند كه انگار پدر و مادر، بي‌چون و چرا در خدمت آنان هستند! فقط براي راحتي، راهنمايي، سرگرمي، غذارساني و تميز كردن آنها و در عين حال خودشان هم هميشه سر حال مي‌مانند! ما اين فكر و نياز به عشق را، با خود به بزرگسالي مي‌بريم؛ وقتي بزرگ مي‌شويم دلمان مي‌خواهد دوباره همان تر و خشك كردن‌ها و لوس كردن‌ها توسط ديگري بازسازي شوند! در كنج ذهنمان، معشوقي را تصور مي‌كنيم كه نيازهايمان را پيش‌بيني مي‌كند؛ قلبمان را مي‌خواند؛ از خودش بخاطر ما مي‌گذرد و همه چيز ما را بهتر مي‌كند.

اين به نظر رمانتيك مي‌رسد در حالي كه صرفاً طرح اوليه اتفاقات بد و يك رابطه پر دردسر است! ديدگاه رمانتيك انتظار دارد كه عشق و هم آغوشي به هم وصل باشند. ما زماني به درستي آماده ازدواج هستيم كه آن قدري قوي باشيم تا بتوانيم زندگي همراه با ناكامي يا دوست داشته نشدن را بپذيريم و بتوانيم توانايي عشق ورزي را در خود تقويت كنيم.

مطلب بالا برگرفته از كتاب سير عشق از آلن دوباتن.


همه ما دوست داريم كه دوست داشته شويم مورد تاييد باشيم و ما را تحسين كنند اما مشكل از جايي شروع مي‌شود كه عده‌اي تمام احساس ارزشمندي و حس خوب نسبت به خودشان را هم وابسته به دوست داشته شدن توسط ديگران مي‌كنند! چون اين نياز آنها در كودكي پاسخ داده نشده يا با ترس، تحقير، باج‌گيري، طرد شدگي‌ و اضطراب پاسخ داده شده و آنها دلبستگي‌هاي ايمني را با والدين خود تجربه نكرده‌اند و اكنون اين نياز را به شدت از ديگران طلب مي‌كنند!

آيا شما ترجيح مي‌دهيد در برابر شما احساس مسئوليت كنند يا شما را فقط دوست داشته باشند؟ آيا اينكه كسي در برابر شما احساس مسئوليت كند؛ نوعي دوست داشتن محسوب نمي‌شود؟ آيا كسي كه نياز افراطي شما را به عشق پاسخ مي‌دهد اما در برابر شما احساس مسئوليت نمي‌كند؛ شايسته دوست داشتن است؟

آيا كسي كه به شما محبت مي‌كند اما از شما در برابر اين محبت، باج مي‌گيرد و يا از شما طلبكار است كه بايد چنين و چنان باشيد تا شما را دوست بدارم؛ شايسته دوست داشتن است؟ آيا عشق تنها يعني هماغوشي و يك رابطه هيجاني؟ اصلا چرا بايد به هر قيمتي، دوست داشتني باشيم؟!

اين مطلب را بخوانيد: مشاوره خانواده چيست؟

 چرا قديما انقد زندگي كردن و فهميدن سخت نبوود!! زندگي رو خودمون جهنم كرديم و مريض شديم بعدش مجبور شديم بريم دكتر روانشناس يا مشاوره بشيم...كه مريضهايي كه زندگيشونو جهنم كردن درست كنيم! ولي واقعا اينو نميدونم چرا قديما با وجود اينكه هيشكي نميفهميد عشق درست و غلط چيه و مسئوليت تعريف درستش چيه! ولي زندگيا انقد صفا داشت ،دوست داشتن ها واقعي بوود...اگه تونستيم يه جواب بسيار ساده براش پيدا كنيم مطئنا اون وقت ميتونيم مثل اون وقتا زندگي سالمي از اين نظر داشته باشيم.

منبع: خانواده خوب 

چگونه به واقعيات نگاه كنيم؟

۲۱ بازديد

۱- اگر به نقش خود در موقعيت يا مسائل زندگي‌اتان اذعان نكنيد؛ نمي‌توانيد تغيير كنيد و اگر وجود چيزي را نپذيريد نمي‌توانيد آن را تغيير دهيد. اگر مي‌خواهيد در زندگي موفق شويد بايد آگاهانه موقعيت اكنون خودتان را تشخيص دهيد. بايد بدانيد كه اكنون دقيقاً كجا هستيد تا بدانيد به كجا مي‌خواهيد برسيد.

اگر مي‌خواهيد با واقعيت مواجه شويد بايد اجازه دهيد تا تمام باورها، عقايد و افكارتان، مورد سوال و بررسي قرار گيرند. بايستي حالت دفاعي به خود نگيريد و انكار نكنيد. از روبرو شدن با واقعيت، اجتناب نكنيد هر چند برايتان رنج‌آور باشد.

۲- گذشته خود را بررسي كنيد اما تحت كنترل آن در نياييد. گذشته شما نبايد بهانه‌اي براي شكست‌ها و روحيه بد شما باشد بلكه بايد از آن بياموزيد تا تجربه‌هاي بهتري را رقم بزنيد. كساني در گذشته، روي چشمان شما فيلتري گذاشته‌اند كه روي نگاه شما به خودتان و دنيا تاثير گذاشته است.

در بررسي تاريخچه زندگي‌اتان بايد اين فيلترها را بشناسيد و از ميان برداريد. اين فيلترها نبايد حال و آينده شما را تحت تاثير قرار دهند. ببينيد از پشت چه فيلترهايي به دنيا نگاه مي‌كنيد؛ آنها را زير سوال ببريد.

۳- احساس خود را با ادراكتان اشتباه نگيريد. ادراك شما برداشتي هست از آنچه حس و احساس مي‌كنيد. پس ممكن است در رنجي ناخواسته باشيد اما آن را موجب رشد خود برداشت و ادراك كنيد. ادراك و برداشت شما از اتفاقات، مهمتر و تعيين كننده‌تر از خود اتفاقات است و اين معنا و برداشت شما از حوادث، با ديگران متفاوت و منحصر بفرد است. 

ايم مطلب را بخوانيد: مشاوره خانواده چيست؟

پس اينكه چيزي چگونه است با اينكه شما يا ديگران آن را چگونه ادراك مي‌كنيد متفاوت است. هيچكس نمي‌تواند شما را مجبور و كنترل كند كه چه استنباط و برداشتي نسبت به رنج‌هاي زندگي خود داشته باشيد يا نسبت به آنها چه واكنشي داشته باشيد. پس شما شايد نتوانيد حوادث زندگي‌اتان را كنترل كنيد اما معنا و برداشتي كه از آنها داريد در اختيار شماست.


خوب نشد! فكرم عوض شد! حالم عوض شد!
 

چگونه با تغييرات زندگي سازگار شويم؟

۳۲ بازديد

beh.dalaie's profile picture

 

بهتر است شرايطي را كه واقعاً نمي‌توانيد تغيير دهيد؛ بپذيريد. مثلاً فرض كنيد كه شما در شهر يا كشوري با هواي خيلي گرم يا سرد زندگي مي‌كنيد. اگر هر روز از گرمي يا سردي هوا ناله كنيد و غر بزنيد؛ به تدريج افسرده مي‌شويد.

گاهي بايد بدون اينكه شرايط را قضاوت كنيد؛ تنها مشاهده كنيد. درگير شدن و جنگ با شرايطي كه تغيير نمي‌كند يا از سوي ديگر، اجتناب يا بي‌خيالي باعث مي‌شود كه نتوانيد خود را با شرايط سازگار كنيد. بسياري از شرايط واقعاً در كنترل ما نيستند و تلاش براي كنترل آنها بي‌نتيجه و رنج بيهوده است.

وقتي هوا سرد است؛ بخاري روشن مي‌كنيم و لباس گرم مي‌پوشيم؛ زيرا سرماي هوا را كه در كنترل ما نيست مي‌پذيريم و خود را با آن سازگار مي‌كنيم... اما اگر انتظار داشته باشيم كه هوا نبايد سرد باشد يا با سرماي هوا جنگ كنيم غر بزنيم و ناله كنيم يا خود را بدبخت، بدشانس و مجبور بدانيم‌ كه در اين مكان سرد زندگي مي‌كنيم؛ به افسردگي و درماندگي مبتلا خواهيم شد.

كساني كه تا دچار بيماري مي‌شوند فكر مي‌كنند مي‌خواهند بميرند يا بايد بميرند! كساني كه تا كسي آنها را ترك مي‌كند فكر مي‌كنند بي‌ارزش شده‌اند! كساني كه موفق نشدن در يك آزمون را به معناي شكستي بزرگ تفسير مي‌كنند و خود را نالايق مي‌دانند! كساني كه از هر چه خلاف ميل آنها اتفاق بيفتد شديدا رنج مي‌كشند و مي‌خواهند آن را كنترل كنند و... اينها كساني هستند كه حوادث را به جاي مشاهده و پذيرش، قضاوت و تفسير مي‌كنند و واقعيت را نمي‌پذيرند!

چند اتفاق از زندگي‌تان را بخاطر بياوريد و تلاش كنيد اين بار به جاي تقسير و قضاوت آن اتفاقات، آنها را مشاهده و توصيف كنيد. بعد ببينيد اين كار چه مزايا و معايبي براي شما دارد و چه تغييري در افكار و احساساتتان به وجود مي‌آيد‌.

 
 اصلي ترين مسئله به صلح رسيدن با خودته وقتي با خودت در صلحي درصد بالايي از اتفاقات نمي تونن اثر منفي روي تو بگذارند.من سعي مي كنم بيشتر خودم رو دوست داشته باشم توقعم رو تا حد ممكن پايين بيارم.خودم رو بپذيرم با همه شكست ها ناكامي ها ترد شدگي ها من قبول كردم كه مقصر اتفاقات كودكيم اصلا من نبودم و مسئوليت اتفاقات بزرگ ساليم رو هم مي پذيرم سرزنش كردن خودم به خاطر اتفاق هاي افتاده جز استرس و رنج و ضعف روحي و جسمي براي من چيزي نداره من در اين مرحله از زندگيم فقط قادر به تغيير خودم هستم.

لطفا مطلبمشاوره خانواده چيست؟را بخوانيد.

منبع:    وبلاگ مطالب خانواده