همه ما به عنوان انسان، پيچيدگيها و تناقضهايي داريم و نيز احساسات و حالات نفساني مختلفي را تجربه ميكنيم.
اما مهم اين است اين تناقضات و احساسات متنوع را، جدا از اينكه بد يا ناخوشايند، درست يا غلط هستند؛ بدون قيد و شرط در خود بپذيريم.
بپذيريم كه تجربههاي دردناكي در كودكي داشتهايم كه انكار و فراموش شده و احساساتي كه سركوب شدهاند.
اگر اكنون نيز اينها را در مسير درمان خود نپذيريم و پس بزنيم؛ همچنان از شخصيت حقيقي خود دور خواهيم بود!
بپذيريم كه احساساتي مثل خشم، گناه، خجالت، حقارت، حسادت و... را تجربه كردهايم و احساسات متناقضي داشتهايم! هم خشم داشتهايم هم عشق! هم ترس داشتهايم هم كشش!
بپذيريم كه تعارضات و بخشهاي پنهاني در ما وجود داشته است كه وجود آنها را توجيه يا انكار كردهايم!
بپذيريم كه در جاهايي، خودمان نبودهايم و از خود واقعيمان اجتناب كردهايم! چيزهايي را در خود سانسور كردهايم و افكار متناقضي داشتهايم!
اگر هنوز بخشي از خود را پنهان ميكنيد يا از آن ميترسيد و فرار ميكنيد؛ نميتوانيد تمام خويشتن را تحقق ببخشيد! احساسات و رفتارهاي شما اصالت نخواهند داشت و با خودتان در صلح و سازگاري نخواهيد بود!
تا وقتي تحمل ابهام و تناقض را در خود نداريد؛ نميتوانيد به حقيقتي كه در اعماق شماست برسيد و به نداي درونتان، گوش بسپاريد!
وقتي هم در مسير طبيعي زندگي يا طي درمان، با واقعيتي در مورد خودتان روبرو ميشويد؛ به شدت آن را پس ميزنيد خشم، اشك، گناه، انكار و... ميگوييد من؟! اينها در من است؟! من اينها هستم؟! هرگز! امكان ندارد!
مثل آدمهايي كه براي اينكه احساسات جنسي را در خود سركوب كنند؛ سالهاست كه با احساس گناه زندگي ميكنند!
افراد خودساخته و خودشكوفا، با واقعيتها كلنجار نميروند و همه چيز را ميپذيرند كه خوب يا بد، درست يا غلط در آنها وجود دارد!
احساسات و هيجانات، تمايلات و نيازها، افكار و عقايد، واكنشهاي ذهني و جسمي، لذتها و رنجها، ترسها و كششها را همانطور كه هستند در خود ميپذيرند.
در پذيرش واقعي، قضاوت وجود ندارد؛ توجه و مشاهده در لحظه حال وجود دارد. پذيرش كامل واقعيت دروني و آنچه در شما وجود دارد؛ مقدمه و لازمه پذيرش واقعيتهاي بيروني ميشود.مشاور خوب براي ازدواج
دوشنبه ۱۳ بهمن ۹۹ | ۱۲:۲۱ ۳۴ بازديد
خوب گفتنش آسونه اين كه چه جوري بپذيريم و حساسيت نشون نديم ديگه مهمه چون معمولا اين احساسات به واسطه گذشته و كودكي درما نهادينه شده و حرفش آسونه ،تغييرش زمان بر و سخت است.
ذهن ؛ به طور خود كار ؛ افكار و احساسات را سركوب ميكند ؛ و همين مكانيزم باعث بوجود آمدن دوپارگي در روان ميشود ؛ هر حس و فكري كه به ذهن ميآيد ريشه در تجربه اي در كودكي دارد ؛ و بهر حال بعنوان بخشي از ما وجود دارد ؛ ديدن و مشاهده و پذيرفتن اينكه افكار و احساسات منفي و ناخوشايندي هم در ما وجود دارد ؛ هيچ لطمه اي به ما نميزند ؛ اما ذهن آنها را تهديد به حساب ميآورد و سريعا سركوب ميكند ؛ اما آنها وجود دارند و طبق قانون بقا بايد به رسميت شناخته شوند و الا تلاش بيشتري در نشان دادن خود به ما خواهند كرد ؛ زمانيكه ميپذيريم صفات و احساسات و افكار منفي يا ناخوش آيند در ما هم مثل تمامي انسان ها وجود دارد ؛ تماميت و يكپارچگي خود را بدست ميآوريم ؛ و ديگر جنگ بين ذهن و افكار و احساسات تمام شده و انرژي براي نفي كردن بخشي از وجودمان هدر نميدهيم ؛ درست مانند زماني كه براي اتمام بحث با فردي سكوت ميكنيم و ميپذيريم كه نظر متفاوتي داريم اما لزومي ندارد ديدگاه طرف مقابل را با ادامه بحث سركوب كنيم. منبع: روانشناسي امروزي
تا كنون نظري ثبت نشده است