اين در حالي است كه تا وقتي رنجي را احساس ميكنيم و در خودآگاه ماست؛ ميتوانيم در كاهش و كنترل آن بكوشيم اما با انكار، اجتناب و ناديدهانگاري، اتفاقا صدمات آن درد و رنج، بيشتر و از كنترل ما خارج ميشود!
ما نميتوانيم براي هميشه از احساسات منفي خود فرار كنيم يا بر آنها سرپوش بگذاريم. اين كار، تبعات فراواني براي ما دارد. باعث ميشود با واقعيت، آنطور كه هست روبرو نشويم و كسي كه نتواند تمام جوانب واقعيت را ببيند؛ نميتواند خود را با آن سازگار كند و عقلاني و واقعبينانه رفتار كند. در نهايت، اوضاع نه تنها تغيير نميكند؛ بلكه بدتر هم ميشود! مثلا براي اينكه احساس طردشدگي نكنيد؛ به فلان رابطه ميچسبيد!
اگر احساس بد خود را نپذيريد؛ به معني اين است كه اصل وجود آن را به رسميت نميشناسيد اما آن احساس در شما وجود دارد و همين انكار، شما را در برابر همان احساس بد، از پا در ميآورد! پذيرش احساس از روي ضعف نيست؛ بلكه از روي قدرت اختيار است. پس به معناي تسليم و ميخكوب شدن در برابر احساسات بد نيست. پذيرش، شما را بر احساساتتان مسلط ميكند.سوالات قبل ازدواج
پاسخ بسياري از سوالات و ابهامات، درون شما وجود دارد و از درون همين افكار و باورهايي كه به آنها دو دستي چسبيدهايد؛ ميتوانيد به ريشه احساساتتان برسيد! پس هيچكس نميتواند در شما احساس طردشدگي ايجاد كند؛ مگر اينكه خودتان اين باور را داشته باشيد كه با رفتن يك نفر از رابطه يا عدم تمايل او به رابطه، من طرد ميشوم! ترس از طرد شدگي، ترسي طبيعي نيست؛ آن را از والدين خود در كودكي آموختهايد!
كافي است جهت بادبان افكار و باورهايتان را تغيير دهيد؛ احساساتتان نيز تغيير ميكنند! شما در ذهنتان باورهايي داريد كه اگر من پذيرفته نشوم يا به هر دليلي، حتي يك آدم نامناسب را از دست بدهم؛ به اين معني است كه من طرد شدهام يا ارزشمند نيستم و اين باور طردشدگي، به شما هيجانات منفي شديدي ميدهد!